چهارشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۸

برگرد !

آنجا کجاست ؟ ....سر زمین من !

چگونه آنرا خواهی شناخت ؟ درمیان سیاهی برقه پوشان

چگونه درآنجا خانه میکنی ؟

ترا شکستند ، درجاییکه واژه عشق گناه

وجرم بود ، مکافات داشت

جاییکه عشق نابود شد

کتاب عشق بسته شد

قحطی زدگان دیروزی ، برای خوردن تو ومن

تابوتهارا آماده ساخته اند

آنجا برای تو ، برای من

تاج گلی نخواهند فرستاد

آنجا جای رنجها ، غصه ها ، گریه ها و....

خنده های کریه گرسنگان وروسپیان است

شعرهایت را جابجاکن

آنها را زیر کفش پوش سیمانی پنهان کن

آنجا برای یک ( کلمه)  خواهی مرد

وکسی نخواهد پرسید ، چرا ؟ چگونه ؟

چرا وچگونه ها همیشه بی پاسخ میمانن

.................................

.......ثریا . اسپانیا . چهارشنبه

هیچ نظری موجود نیست: