دوشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۸

ماتم ......

دشت ما ، آ بستن خارهای نفرین است

و... حامل ابرهای ملامت بار

دشت ما ، نامیمیون ترین غم هارا در بوته های خار

می پیچد وبتو تقدیم میکند

تو ...از زیباترین گلهای چیدنی باغ محرومی

تو در گلخا نه های بد بو وبی شگون

تا سحر بیداری

در پشت میله ها ی داغ

سر بگوش قار قار کلاغان و...زاغان نیرنگ

شب سرنگون در قصه های تلخ روز

ای دوست ، ای یار  !

دلم میسوزد که باتو نیستم

همراه وهمگام

دراین مرداب دردبار

بال مرغان قاصد ما در اندیشه پرواز

میلرزد ، میسوزد

ودر چشم نا پیدای من اندوه میجوشد

هیچکس به ماتم تو نمی نشیند

آنها میدانند که ، گلهای لاله درمیان کشتزارها

خود به ماتم خود نشسته اند

به ماتم یک حرف  یا چند حروف ! .

......................................

.......ثریا .اسپانیا . دوشنبه 14-9

هیچ نظری موجود نیست: