چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۷

وای برمن

وای برمن

 

" به کجای این شب تیره بیاویزم "

قبای ژنده خودرا ؟ "  نیما یوشیج

 

گفتی که این درخت تناور

از نسیم صبح آبستن گناهی است

گفتی که این شکوفه بهاری

کیفرگناهها ن شبنم را میدهد

گفتی زندگی بی معنی است

اما ؛ در دل آن بسیاری معنی است

چگونه میتوان با کامی تشنه

بر لب چشمه ای نشست وتنها؛

به ریز آب نگریست

تو میدانستی که شکوفه بیگناه بود

تو خبر داشتی که آبستنی درخت؛

از یک تجاوز سرچشمه گرفته

تو میدانستی که چه راه درازی است

تا آن سوی دنیا

وتو.......

چگونه بی خبر ؛ رفتی ؟

زمانیکه در گذرگاهت ؛ سرودی

تازه میخواندم ؟ .

 

ثریا .اسپانیا

 

 

 

هیچ نظری موجود نیست: