دوشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۹۶

لحظه های سکوت

کاری از دستم  ساخته نیست ، خیلی دورم ، 
دورتر از یک سیاره به خورشید خود تنها خود را از همه چیز محروم کرده ام ، غذا نمیخورم ، اشتهایی ندارم ،  هربار به چهره آن مردان وزنان بچه هایی که زیر آوار ویا روی ویرانه ها نشسته اند مینکرم  ، ازخودم خجالت میکنم ، گویی من مقصرم البته به روایت آن کرکسهای و مرده خورها همه این بلایا از گناهان ؟ زن و زلف او .نگه  نامحرم است وآن رگی که دست خداست وهر آن اراده کند آنرا میکشد گویی با مشتی بزغاله یا کره خر سر وکار دارد نمیداند که دنیا به چه سرعتی این  اراجیف را پخش کرده و جوانان همه به ریش آنها میخندند ، تنها پیر زنان وپیر مردان محروم  ومحرومان از زندگی چشم به دهان بد بوی آنها دوخته اند 
خودرا از هم چیز محروم ساخته ام ، دلم میسوزد برای آن پسر بچه ایکه روی ویرانه ها ساز میزند وآن دختر پرستاری که درون  چادر دارد میگرید وپیام میفرستد از مردم درخواست کمک میکند آقایا ن معمم میروند روی ویرانه عکس یادگاری میگیرند برای آنکه به دنیا ثابت کنند تا چه ویرانگر بودیم و آنچهرا " او ساخت" ما ویران کردیم بغض وکینه ما فرو نخواهد نشست نسل به نسل آنرا برای فرزندانمان به ارث میگذاریم ؛ ویرانی سر زمین ایران .همین درست مانند سلفشان که بر این سر زمین تاختند وهشتصد سال اینجارا بکلی در حلقوم خود فرو کردند سیر نشدند راهی اروپاشدند .اما این جانوران جدید بنوعی دیگر عمل میکنند تحفه و حرامزاده هایشان را به دوردنیا میفرستند تامغزها بشویند ومردم را فریب بدهند ونقش شاهرا از اذهان پاک کنند همه شاهانرا .
آه . ای خدای بزرگ وفرمانروای عالم این موجودات را بری چه آفریده ای ؟ ایکاش شهر قم ویران میشد ودچار زلزله تا شاید اینها بخودشان میامدند  ، قطر شکمها از حد معمولی هم فراتر رفته دارند میترکند گرسنه های دیروز امروز مردم را گرسنه نگاه داشته  ودارند جبران مافات میکنند کربلارا آیینه بندی وآذین بندی میکنند برای روزهای مبادا تا مانند شاه دچار سر درگمی نشوند آنجارا  بکلی از خود ساخته اند .کره خران را برای کار گل به آنجا میفرستند .
وما هنوز با گذاشتن عکس یک زن نیمه لخت وعریان  با هزاران کیلو پودر وماتیک وآرایش در وصف وصال او اشک حسرت میریزیم .
نه ! دردهایم طولانی هستند   خیلی طولانی ،  اندیشه هایم گم شده اند ، عده ای در فکر آزاد بودن جهان ویگانه بودنش میباشند مانند آن مرحوم که تاج لویی را اززمین برداشت وبر سرش گذاشت گویا برای بیچارگان انقلاب شد اما بنفع دیگران بود  نمیدانم آیا جوانان ما بیوگرافی ناپلئون را خوانده اند؟ حتما خوانده اند . امروز زمان اسرار آمیزی  است که حاکم بر دنیاست .نمیتوان حتی خطی را نوشت که از دایره آنها برون باشد .تنها درکنج خلوت باید گریست . وسکوت کرد .همین . پایان 
ثریا ایارنمنش » لب پرچین« 20/11/2017 میلادی / اسپانیا /..