امشب سال کهنه به پایان میرسد عده ای در این شب جشن وخوشحالی دارند وعده ای بیحوصله ویا احیائا داغدارند .بیاد اولین شبی افتادم که باتفاق نامزدم به باشگاه شرکت نفت رفتیم ومن برای اولین بار با این جشن ها وسرورها آشنا شدم حال پس ازچندین سال امدن ورفتن این شب برایم بی تفاوت وشاید بی اهمیت باشد سالی که گردش آن اصالتی ندارد وعده ای بیکار وخوش گذران گرد هم جمع میشوند تا شبی را به صبح برسانند و....شب یلدای ما در سکوت وخاموشی وخواب گذشت و بمدد ایرانیان عزیز تازه فرنگی شده ویا مسلمان ، نوروز ماهم گم خواهد شد مانند خودمان . پایان