به امیر همایون خرم ، به پروین وبه همه عاشقان موسیقی . شعری از هوشنگ ابتهاج " سایه " برای همه وبرای من وبرای تو که از یاد نبریم آنانرا که روزی مارا گریاندند ، شاد کردند ولذتها دادند درعشقهایمان شریک بودندو در غمهایمان هم آهنگ وکوشیدند تا فرهنگ ما زنده بماند زیر بلوای جنگ واقتصاد .............. بگریم بر اندوه این سرگذشت ، درنهفت دل خویش.
همیشه / یک غروب / یک سحرگاه / یک نیمه شب
شکفته شد دهان یک غنچه /گشوده شد چشم یک ستاره
وزاده شد ، بر دستهای زودرس دل من / یک عشق آواره
هفت پاییز / هفت تابستان /هفت زمستان / گذشت از سر زمین عشق من
ونچشید هیچگاه گلبرگهای انتظارمن ، بوسه یک شبنم بهاری را
هفت غروب / هفت سحرگاه / هفت نیمه شب / همیشه یکشب بود
که ، تولد یافت درآن ، سه خواب ، سه قصه وسه زن!
همیشه یکشب و سه خواب که نیافت هرگز ، تعبیر
همیشه یکشب وسه قصه که نیافت هرگز فرجام
همیشه یکشب وسه زن که نیافت هرگز یک پیوند
و...من همیشه بخود گفته ام "
در یک ستاره از یک منظومه ی دور ، دریک جزیره
از یک دریاچه گمشده
یک غروب ، یک سحرگاه ، یک نیمه شب
انتظار میکشد برای من ، لبی باهزار بوسه ...ه.الف .سایه
ستاره ای که از منظومه خود خارج شده ، ستاره سرگردان / ثریا /اسپانیا. شنبه 19
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر