یکشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۹۰

شاهزاداگان

در سلمانی هر مجله ای را که برداشتم وورق زدم عکسهای رنگی

گوناگون از پرنسسها وپرنسها وتخم وتره آنهاست وهر روزهم  -

زاد وولد آنها بیشتر میشود وهرروزهم بنوعی کثافتکاریهایشان زیر

پرده پنهان میگردد ، آنها هم مانند بعضی از حیوانات بلهوسند تنها

بخاطر زیبایی تربیت میشوند زندگی را میخواهند برای آنکه زیبا باشند

با ظرافت سخن میگویند درمردم ترس  میا فرینند وکارهای بزرگ

وخارالعاده ( بقول خودشان) انجام میدهند.

سایر مردم هم کارشان این است که زانو بر زمین زده ودعا بخوانند ،

نیاکان واجداد آنها قرنهاست درگورستانها درکنار  مجسمه های مرمر

وتصویر ها زنده اند اما اجداد ومردگان مردم عادی ناشناخته در

گرداب زمان گم میشوند  خانه ها وقصرهای شاهزادگان همه ازبتون

مرمرساخته میشود وخانه های مردم عادی از تکه تخته های

چوبی ، سنگهای باشکوه وفروان تنها برای قصرهای شاهزادگان

است وسپس نسلهای بعد یا موزه میشود ویا زندان ویا بیمارستان

بهر روی جلوی نشو ونمای زندگی نورا اینها گرفته اند.

نجبا واشراف فراری وتبعیدی از سر زمینهای خویش که درخارج

بسر میبرند خدا میداند مالک چه ثروتهایی هستند آنها به هرکجا که

میروند یک خانه دارند اگر هوس کنند به حمام آفتاب در شهر موناکو

بروند اول یک خانه میخرند آنرا تزیین میکنند نوکران وخدمتکارانی

استخدام مینمایند آنهم برای چند روز ، دوباره بار سفر میبندند تا در

کوهستانهای سوئیس یک خانه دیگر با نوکروخدمتکارانی دیگر واثاثیه

جدید ومخصوص بخرند، یکی دربرلن ، یکی دربادن بادن ، یکی در

کارلز بارد ، یکی درفرانسه ، یکی درامریکا یکی ...ویکی....و

بنظر من این یک جنون است شاید هم چون مانند من از مدار  خود

خارج شده اند از سر زمینهایشان بیرون رانده شده انددرجستجوی

خانه دلخواهشان هستند بنا براین به هرکجا که میرسند خیال میکنند

خانه دلخواه را یافته اند فورا آنرا میخرند اما هیچگاه جایی ر ا که

در آرزویش هستند پیدا نمیکنندچون هرکجا پای بگذارند از آن ایشان

نیست.

بنظرمن بیشتر خانه داشتن مانند آن است که انسان چند گور ویا چند قبر

بخرد ، من درآرزوی ( خانه) خودم هستم ، خانه ایکه درآن بزرگ

شدم با آن آشنا هستم وآنجارا میشناسم آنجایی که رنجها وخوشیهایم را

بجای گذاشتم ، ما همه جا بیگانه ایم وبقول این ملت ( گیری) هستیم

ثریا/ اسپانیا/ یکشنبه

هیچ نظری موجود نیست: