یکشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۰

ساز جلیل شهناز

ایکاش میشد دوباره به دنیا میامدم وبین دو مرز یکی را انتخاب

میکردم. موسیقی ، موسیقدان میشدم وبا خود موسیقی ازدواج

میکردم ، امروز هنگامیکه پای آبرو وحیثت موسیقی ایرانی بمیان

میاید وصحبت از اعتبار آن درسطح ین المللی میشود جایی برای

موسیقی ایرانی نیست تنها شجریان توانست با آوازش به آنسوی

مرزها برود وبقیه آوازخوانان پراسم ورسم ! موسیقی را وسیله

ساخته اند تا به مقاصد مادی خود برسند ، دراین میان تنها میتوان

یک نمونه افتخار آمیز را نشانه کرد وآنهم مائسترو جلیل شهناز

است و همایون خرم ، متاسفانه کسان دیگری را هم داشتیم که

خیلی زود از دنیا رفتند مانند حبیب الله بدیعی .

شب گذشته هنگامیکه برنامه ای برای بزرگذاشت وهفتاد سالگی

پلاسیدو دومیگو را از تلویزیون میدیدم ، بی اختیار اشک

میریختم بخصوص یک نوازنده ویلون ارمنی ایرانی تبار که واقعا

کولاک کرد ، بیاد استاتید موسیقی خودمان افتادم که درچه وضع

وحالتی وبا چه رنجی موسیقی را زنده نگاه داشته اند،

نمیدانم چه دستهایی درکار است که نسل بزرگان موسیقی را در

پرده میگذارد وکوتوله های مطرب را بعنوان موسیقی دان و

شیرین نواز وبداهه نواز بر تخت مینشانند بی آنکه هیچ تسلطی

بر ردیفها وتکنیک موسیقی داشته باشند این کوتوله ها الگوی

تمام نمای موسیثقی ما شده اند  ، در ساز شهناز نوعی متانت

شور وزیبایی دیده میشود که انسانرا به آسمان میبرد ومطربهای

محفل نشین وبقول معروف پای منقلی هم لقب استادی گرفته

ومرتب جایزه دریافت میدارند چون پشت آنها به جایی بند است

که دیگران را ننگ میاید.

هنگامیکه قطعه ای از تکنوازی تار جلیل شهنازرا گوش میکنم با یک

انبساط خاطر ویک راحتی ازجای بر میخیزم گویی باری سنگین از

شانه هایم برداشته شده است ، ساز او درمعنی ومفهوم انسانی روح

را سیراب میکند.

درختی که تلخ است وی را سرشت

گرش بر نشانی به باغ بهشت

واز جوی خلدش دهی به هنگام آب

به بیخ انگبین ریزی وشهد وشراب

سرانجام نه گوهر اورد

همان میوه تلخ بار آورد

( ابوالقاسم فردوسی )

عمر دراز برای این اساتید موسیقی آرزو دارم و بامید روزی

هستم که موسیقی ایرانی نیر عالم گیر شود.

ثریا/ اسپانیا / یکشنبه

هیچ نظری موجود نیست: