در تصویر رنج دیده ( رچارد واگنر ) که بر ذهن ما نقش بسته است
برعکس آن او همانند همان قرن خود با عظمت بود قرنی نوزدهم قرنی که ما آنرا قرن ( پورژواها ) نام گذارده ایم ، او دارای تمام صفات وخصوصیات قرن خویش بود وتحت تاثیر تمام نیروهای آن قرن قرار داشت نیرویهایی که اورا به حرکت وا میداشتند .
هیچگاه نمیشود درعشق به آثار او تردید کرد آثاری که به یک پدیده عظیم تبدیل شد . او درقرنی میزیست که زندگی بی قرار ، بی آرام ، پررنج وجادویی بود او دراوج موفقیت از دنیا رفت وامروز ما مردم نه میلی ونه فرصتی داریم که به قرن نوزدهم وغولهایش بیاندیشیم .
قرن نوزدهم با قرن ما فاصله زیادی دارد قرن بزرگ غولها همراه با دلبستگیها، عظمت از نوع کسالت بار ورنج ، تعصب ، ودرعین حال یک سعادت دیر باوری که میشود در حین عبور از کنار همه زیبایهای آن بوجود آورد .
در آن زمان مردان بزرگی بارهای سنگینی بر دوش داشتند ، بارهای حماسی به مفهوم واقعی نه تنها بالزاک ، تولستوی بلکه واگنر هم زیر این باربود.
در سال هزارو هشتصد وپنجاه ویک واگنر به دوستش فرانسز لیست نامه های به همراه طرح وحلقه ( ائیپولو نگ ) را برایش فرستاد لیست از ( وایمار) در جوابش نوشت :
ادامه اش بده ، به هرترتیب که شده آنرا ادامه بده توباید همان جمله ای را شعار خود قرار دهی که هیئت رئیسه کلیسای شهر ( سیویل ) در اسپانی به معمار سازنده آن گفت :
آنچنان کلیسایی برای ما بساز که نسلهای آینده بگویند ، عجب اربابان دیوانه ای بودند که چنین مسئولیتی را قبول کردند وحالا میبینم که هنوز آن کلیسا بر پایه های خود در شهر ( سیویل ) پایدار ایستاده است . *
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر