پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۹۶

پدر خوانده !

عکس " توضیحی ندارد  یک نماینده حزب  وکاندیدای ریاست جمهوری " پدر خوانده" است .
و چه بسا اگر ایشان انتخاب شوند  همه " چپی ها ، راستی ها نیم بندها معتکف درگه شوند .
---------------------------
شب درویش اگر در غم  نان میگذرد 
 روز منعم بغم  سود و زیان میگذرد ........."عبرت نایینی "

این روزها اگر بخواهی هم ولایتی ها  و هموطنان را ببینی بهترین جا  بازار کهنه فروشان است ، شنبه ها و سه شنبه ها ، هرکدام سفره ای پهن کرده و هرچه را که داشتند و یا برداشته و یا دزدیده در آنجا بفروش میرسانند ، البته کسانی هم در نقش بازرس  و پدر خوانده در آنجا راه میروند و اگر جیره و مواجب نرسد ناگهان کبریت سیگارشان به روی بساط طرف مربوطه میافتد این غیر از  کرایه ای است که به شهرداری میدهند درعین حال آنهایکه اهل دود و دم میباشند میتوانند لوازم درخواستی را از آنجا تهیه کنند !! گاه گاهی  یکی از آنها با لبان باد کرده و موهای رنگ شده از کنارت میگذرد و خود را جمع میکند مبادا یپراهن ابریشمی  او به شلوار نایلونی تو بخورد! .....اوف ، مگر نمیدانی من کی هستم ؟  میدانم ، یا امام زاده هستی ! یا دختر آن قاچاقچی اسلحه و یا برادر زاده آن آدمکش ویا یک واسطه و خبر چین !  چون دیگر غیر از این نمیتوانی باشی .، آنهایکه شرفی برایشان مادده در پستوها پنهانند و مشغول کار برای تهیه لقمه نانی .

قبلا یک پدر خوانده بزرگ اینجا بود ، بیمار شد رفت مادرخوانده هم مرد و حال جایش را به پسرانش داده است و....دیگرهیچ .

کار مال خر است ، باید از مغزت استفاده  کنی نه از دستها و پاهایت ! این شعار آنهاست .
فرصت طلبی و ایجاد بلوا ولو دادن بقیه و اتهام بستن و غیره و یا ...... باج گیری . 

در آن زمان من کار میکردم و دوستان بمن میخندیدند ، آه تو چقدر خری ! تا جوانی پشتت را ببند ! چگونه ؟ کاری ندارد! چند دقیقه چشمانت را برهم بگذار کار تمام میشود !!!! حال تهوع بمن دست میداد .

دیگری وارد اداره امنیت کشور شده بود حال با پول فراوان داشت دور دنیا میگشت تا مخالفین را  شناسایی کند  و نام و نشانشان را اطلاع بدهد تا سوراخ گنجینه های  مرا گشت و چیزی غیر از قیچی و متر و الگوی کاغذی و مجله مد پیدا نکرد  و میل و نخ  بافتنی 

کار مال خر است ، باید راحت خوابید و دیگران را  بکار واداشت باید آنها را تحقیر کرد باید دانست و توانست مال دیگران  را  به یغما برد  ؛ باید توانست جلوی چشمان تو دروغ گفت .
باین میگویند صاحب عقل و دانش و علم !!!! کار مال خر است .

در این بلبشویی دنیا در این جهنم میان آتش خون بهتر میتوان بهره برد ، خود را پنهان کردن و از معرکه بیرون کشیدن کار آدمهای ترسو و بزدل است باید  خورد در غیر این صورت ترا خواهند خورد 

باید دانست چه موقع گریست و چه موقع خندید و چگونه  اطرافیان را در خوف و ترس نگاه داشت  امروز کسی از :"قلم:" نمی ترسد .
با نکاهی به آبروریزی های هالیوودی میتوان فهمید که دیگر کسی برای آبرو داشتن حرمتی قایل نیست  هر چه بی آبرو تر باشی معروف تری و بیشتر طرفدار مییابی و بیشتر جلو میروی آنهایکه در پشت پرده پنهانند هوایت را دارند ، اگر بتوانی برایشان طعمه ای باشی در غیر این صورت یک قربانی هستی ، یک گوسفند که باید سرت را ببرند برای خوردن و بلعیدن سگهایشان که  از خون تو استفاده کنند .

نه وطن پرستی برایت نان خواهد آورد نه ناسیونالیستی   و نه انسان بودن  باید حیوانی باشی در پوست انسان گرگ درنده ای باشی در لباس بره .
چند نفر را برایت بعنوان مثال بیاورم ؟ خودت با آنها حشر و نشر داشتی هنر مند والا مقامی که پرچم ایران بود!!!! البته پرچم جمهوری مسلمانی ! شاعر بزرگ و متفکر و مترجم اهل شمال که آنهمه شیفته او و اشعارش بودی ! مترجم بزرگ و نازنینی که مرتب در سخن رانیهایش حضور پیدا میکردی  ، معلم بداخم وبی مهر پیانو و آن فلوت زن مشهور ، آن خواننده معروف ، 
دیدی چگونه تن بخود فروشی دادند ؟!.
آنها نه تنها خود بلکه خانه پدری را نیز فروختند برای تکه نانی که جلویشان میانداختند و آن حبه کثافتی که ............

در زمان جنگ  آنهایکه  انسانند  و برای خود حرمتی و ارزشی قائلند  دختران باکره و اسبها و مردان  و زنان  خود را پنهان میکنند و تنها فاحشه ها  در خیابانها راه میروند و خود نمایی میکنند .
امروز ما درحال جنگ هستیم آنهم از نوع بد آن ، یک جنگ اقتصادی / مذهبی /جنگی که ممکن است سالها طول بکشد و یا با فرو افتادن  چند بمب  میلیونها انسان از دنیا بروند نا جمعیت کم شود .غذا نیست . زمین نیست و هوا آشفته است و از باران نیز خبری نیست .
شب گذشته در جشن هالووین چند  جوان زخمی و یا کشته شدند من نمیدانم جشن امریکاییها به سایر ممالک چه ارتباطی دارد؟ مگر آلمانیها این شب را جشن میگیرند و یا سایر کشور جشن آبجوی آلمانیها را برپا میسازند .بعید نیست از این روزها شب  شکر گذاری و بوقلمون  خوری را هم در این ده کوره ببینم سر  زمینی که هنوز درمیان بدبختی هایش دست و پا میزند و هنوز از جنگهای داخلی کمر راست نکرده است ، بیسوادی در این سر زمین بیداد میکند . عده ای راه فرار را در پیش گرفته اند .در کشورهای دیگر به شغل پر افتخار خدمتکاری مشغولند !و بعضی ها که زرنگترند مانند سر زمین باستانی و پر افتخار ما باتکهارا بسته پولها را برداشته و در کشورهای دیگر مشغول تعویض چهره میباشند و یا در جزایر خصوصی خود روی صندلیهای راحت نشسته اند .
خود من یکی از این قربانیان بانکهای خصوصی بودم .

عمر  درویش  و توانگر  به حقیقت نگری 
هردو با درد دل و رنج  روان میگذرد
پایان 
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 02/11/201میلادی  برابر با 11 ابانماه 1396 خورشیدی/..