عکس " توضیحی ندارد یک نماینده حزب وکاندیدای ریاست جمهوری " پدر خوانده" است .
و چه بسا اگر ایشان انتخاب شوند همه " چپی ها ، راستی ها نیم بندها معتکف درگه شوند .
---------------------------
شب درویش اگر در غم نان میگذرد
روز منعم بغم سود و زیان میگذرد ........."عبرت نایینی "
این روزها اگر بخواهی هم ولایتی ها و هموطنان را ببینی بهترین جا بازار کهنه فروشان است ، شنبه ها و سه شنبه ها ، هرکدام سفره ای پهن کرده و هرچه را که داشتند و یا برداشته و یا دزدیده در آنجا بفروش میرسانند ، البته کسانی هم در نقش بازرس و پدر خوانده در آنجا راه میروند و اگر جیره و مواجب نرسد ناگهان کبریت سیگارشان به روی بساط طرف مربوطه میافتد این غیر از کرایه ای است که به شهرداری میدهند درعین حال آنهایکه اهل دود و دم میباشند میتوانند لوازم درخواستی را از آنجا تهیه کنند !! گاه گاهی یکی از آنها با لبان باد کرده و موهای رنگ شده از کنارت میگذرد و خود را جمع میکند مبادا یپراهن ابریشمی او به شلوار نایلونی تو بخورد! .....اوف ، مگر نمیدانی من کی هستم ؟ میدانم ، یا امام زاده هستی ! یا دختر آن قاچاقچی اسلحه و یا برادر زاده آن آدمکش ویا یک واسطه و خبر چین ! چون دیگر غیر از این نمیتوانی باشی .، آنهایکه شرفی برایشان مادده در پستوها پنهانند و مشغول کار برای تهیه لقمه نانی .
قبلا یک پدر خوانده بزرگ اینجا بود ، بیمار شد رفت مادرخوانده هم مرد و حال جایش را به پسرانش داده است و....دیگرهیچ .
کار مال خر است ، باید از مغزت استفاده کنی نه از دستها و پاهایت ! این شعار آنهاست .
فرصت طلبی و ایجاد بلوا ولو دادن بقیه و اتهام بستن و غیره و یا ...... باج گیری .
در آن زمان من کار میکردم و دوستان بمن میخندیدند ، آه تو چقدر خری ! تا جوانی پشتت را ببند ! چگونه ؟ کاری ندارد! چند دقیقه چشمانت را برهم بگذار کار تمام میشود !!!! حال تهوع بمن دست میداد .
دیگری وارد اداره امنیت کشور شده بود حال با پول فراوان داشت دور دنیا میگشت تا مخالفین را شناسایی کند و نام و نشانشان را اطلاع بدهد تا سوراخ گنجینه های مرا گشت و چیزی غیر از قیچی و متر و الگوی کاغذی و مجله مد پیدا نکرد و میل و نخ بافتنی
کار مال خر است ، باید راحت خوابید و دیگران را بکار واداشت باید آنها را تحقیر کرد باید دانست و توانست مال دیگران را به یغما برد ؛ باید توانست جلوی چشمان تو دروغ گفت .
باین میگویند صاحب عقل و دانش و علم !!!! کار مال خر است .
در این بلبشویی دنیا در این جهنم میان آتش خون بهتر میتوان بهره برد ، خود را پنهان کردن و از معرکه بیرون کشیدن کار آدمهای ترسو و بزدل است باید خورد در غیر این صورت ترا خواهند خورد
باید دانست چه موقع گریست و چه موقع خندید و چگونه اطرافیان را در خوف و ترس نگاه داشت امروز کسی از :"قلم:" نمی ترسد .
با نکاهی به آبروریزی های هالیوودی میتوان فهمید که دیگر کسی برای آبرو داشتن حرمتی قایل نیست هر چه بی آبرو تر باشی معروف تری و بیشتر طرفدار مییابی و بیشتر جلو میروی آنهایکه در پشت پرده پنهانند هوایت را دارند ، اگر بتوانی برایشان طعمه ای باشی در غیر این صورت یک قربانی هستی ، یک گوسفند که باید سرت را ببرند برای خوردن و بلعیدن سگهایشان که از خون تو استفاده کنند .
نه وطن پرستی برایت نان خواهد آورد نه ناسیونالیستی و نه انسان بودن باید حیوانی باشی در پوست انسان گرگ درنده ای باشی در لباس بره .
چند نفر را برایت بعنوان مثال بیاورم ؟ خودت با آنها حشر و نشر داشتی هنر مند والا مقامی که پرچم ایران بود!!!! البته پرچم جمهوری مسلمانی ! شاعر بزرگ و متفکر و مترجم اهل شمال که آنهمه شیفته او و اشعارش بودی ! مترجم بزرگ و نازنینی که مرتب در سخن رانیهایش حضور پیدا میکردی ، معلم بداخم وبی مهر پیانو و آن فلوت زن مشهور ، آن خواننده معروف ،
دیدی چگونه تن بخود فروشی دادند ؟!.
آنها نه تنها خود بلکه خانه پدری را نیز فروختند برای تکه نانی که جلویشان میانداختند و آن حبه کثافتی که ............
در زمان جنگ آنهایکه انسانند و برای خود حرمتی و ارزشی قائلند دختران باکره و اسبها و مردان و زنان خود را پنهان میکنند و تنها فاحشه ها در خیابانها راه میروند و خود نمایی میکنند .
امروز ما درحال جنگ هستیم آنهم از نوع بد آن ، یک جنگ اقتصادی / مذهبی /جنگی که ممکن است سالها طول بکشد و یا با فرو افتادن چند بمب میلیونها انسان از دنیا بروند نا جمعیت کم شود .غذا نیست . زمین نیست و هوا آشفته است و از باران نیز خبری نیست .
شب گذشته در جشن هالووین چند جوان زخمی و یا کشته شدند من نمیدانم جشن امریکاییها به سایر ممالک چه ارتباطی دارد؟ مگر آلمانیها این شب را جشن میگیرند و یا سایر کشور جشن آبجوی آلمانیها را برپا میسازند .بعید نیست از این روزها شب شکر گذاری و بوقلمون خوری را هم در این ده کوره ببینم سر زمینی که هنوز درمیان بدبختی هایش دست و پا میزند و هنوز از جنگهای داخلی کمر راست نکرده است ، بیسوادی در این سر زمین بیداد میکند . عده ای راه فرار را در پیش گرفته اند .در کشورهای دیگر به شغل پر افتخار خدمتکاری مشغولند !و بعضی ها که زرنگترند مانند سر زمین باستانی و پر افتخار ما باتکهارا بسته پولها را برداشته و در کشورهای دیگر مشغول تعویض چهره میباشند و یا در جزایر خصوصی خود روی صندلیهای راحت نشسته اند .
خود من یکی از این قربانیان بانکهای خصوصی بودم .
عمر درویش و توانگر به حقیقت نگری
هردو با درد دل و رنج روان میگذرد
پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 02/11/201میلادی برابر با 11 ابانماه 1396 خورشیدی/..