ببخشید عربی من چندان خوب نیست ، تا مثلا بنویسم زلزلةالملائک !! !یعنی " زلزله".
اما این زلزله را خدا برای گناهان بندگانش نفرستاد بلکه خود بندگان آنرا فرستادند و گناهش را به پای پروردگار نوشتند مانند همه گناهان !
گروهی بعنوان پیاده روی راه افتادند لوله های نفت بین عراق و ایران را شکستند فوران و آتش سوزی ایجاد شد فورا درب دیگ را گذاشتند چیزی نبود یک حادثه بود ، مهم نیست حال چند هراز نفر بدبخت هم از آن منطقه جان بسپارند اینها همه نذورات الهی است ! آنهم درست سر منطقه بین دو مرز ایران و عراق ، کرند . قصر شیرین ، سر پل ذهاب که اصلی آن بود یادش بخیر در آن زمان که اوضاع صاف بود من یکبار به آنجا رفته بودم چون زادگاه همسر مرحوم بود! البته مرکز کرمانشاهان !! آنجا دهاتهای اطراف بودند تلویویزنها خیلی راحت گذشتند یک صفحه از اطلاعات راستی یا دروغین تلویزیون آنهم به زبان کردی گفتند و رفتند ، این سر زمین که درحال حاضر در" کاتالونیا " قفل شده ، بی بی سکینه هم کمی شلوغ کرد اما فورا صدای را خواباند .حال مردم بدبخت ، بدون دارو بدون درمان بدون بیمارستان و بدون تیمار و ملای بالای منبر میگوید " در انتظار هیچ کمکی نباشید این کار خداست که گناهکارانرا تنبه کرده است !!! حال چرا در حجره و بیت رهبری این اتفاقات نمی افت و یا در خانه ملا لواط المک طوسی آنرا دیگر نمیدانم باید از فرشتگان پرسید ویا از مامور جهنم/
خنده دار تر ومضحک تر از این مردان عمامه بسر در هیچ کجای دنیا حتی در سیرکها هم ندیده ام ، مردک در تلویزیون میگوید چون ؟ ادیسون " برق را اختراع کرد حال جایش دریک جعبه مخصوص در جهنم است چون کافر بوده !!! برق را هم برای شهرت و افتخار اختراع کرد !!! حتی الاغ در طویله خنده اش میگیرد .
بهتر است خاموش بنشینم و ببینم سر انجام چه خواهد شد آنچه مسلم است آنکه در بیت نشسته خود رهبر نیست بلکه بدل اوست چرا که خیلی جوان و بشاش است چه بسا یک رباط ساخته دست روسها !! باشد .
در سالها پیش فیلمی دیدم که زنان را رباط میکردند بدل مطابق اصل ، اصلی را میکشتند و درون مانکن ها شکل او را ایجاد میکردند ویک مغز ویک ماشین هم ادا اطوار ها را در میاورد حتی در عشق بازی همه رباط بودند مانکن بودند هر روز سبد به دست درون سوپر ها همه بشکلهای سابق خود اما دیگر اصلی وجود نداشت همه مصنوعی بودند .
حال بعید نیست این یکی هم یک رباط باشد . ما که از نزدیک او را ندیدم عکسها را که میبینیم هرروز جوانتر است و چشمانش براق گویی درون آنها دو عدد لامپ گذاشته اند .
حالم خوب نیست . روز گذشته میهمان بودم پر خرابی کردم .
بهر روی به بازماندگان تسلیت میگویم و برای روح رفتگان رحمت طلب میکنم کاری از ما ساخته نیست .خود رباط شده ایم .
پایان
ثریا ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا . 13/11/2017 میلادی /..