چهارشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۶

آشیانه رفته بباد


فرخزاد مرحوم میخواند :

پسرم بهانه مگیر  ، تو سراغ خانه مگیر 
آشیانه رفته بباد ، پسرم بهانه مگیر.......
------- 
آری پسرم ، بهانه مگیر ، خانه ویران شد و همه چیز بر باد رفت ،  امروز  دو طیف در اطرافت  میبنیی  که  دو نوعند ، یا پول بدهی و طرفدارشان باشی و یا پول بگیری برایشان دشمن بتراشی و پرداخت کننده نامعلوم است . در هر دو حال باز پول حرف اول را میزند . 
دیگر رویای من وتو امام شد  زندگی متعلق بما نبود ،  هر کسی بر میداشت و میگذاشت  در بیداری من و در خوابهای طلایی تو  همه از هم میگرفتند  میربودند  و نام آنرا داد و ستد بازرگانی ،پارلمانی ، سیاسی میگذاشتند و هنوز هم این برنامه ادامه دارد در طیف بزرگتری .

درعین حال تهمت ستمگری هم بهم میزدند و سگهایی که در اطرافشان جمع کرده اند حسابی ترا زخمی و چه بسا تکه تکه ات  بکنند  ، قانون  میسازند    در عین حال از هم میدزدند  سابقه مالکیت  و قدرت دارند  و زمانی این برنامه ها تمام شد رویاها خواهند آمد .
 قانون ها به سازمانها شکل میدهند  و آنهاییکه قدرت و مالکیت را  میپرستند شبها کمتر میخوابند ، خوشبختانه من تو خوابمان خوب است .

حال چه کسی بیدار است ؟ تنها خدا !  خدا هیچگاه بفکر مالکیت  سر زمینها نبود  و هیچگاه هم مردم را به رویا ها فرو نبرد  اما مقتدران شبها که مردم در خوابند  آنها به سراغ رویاهای مشترکشان می روند به ظاهر دشمن و اما در باطن دوستند  و میل دارند " ما" بشوند  با صدها هزار نور افکن  که همه جا را روشن میسازد  با صدها هزار چشمی  که آنها را پاس  میدارد .

پسرم بهانه مگیر، دنیای من تو با همه فرق دارد دنیای ما یک دنیای دانشی و انسانی است  ما " مردم" نخواهیم شد  تنها به آن سرودی که از ذهن روشنمان بلند میشود گوش فرا میدهیم .امروز خوشحالم ، میدانی چرا ، برای آنکه هر چه را که میاندیشیدم درست مو به مو واقعیت پیدا کرد پس ببین احساس من خوب کار میکند حواسش همه جا هست احتیاجی هم  به پلیس مخفی ندارد
تو آرا م باش منهم آرامم . همین و امیدوارم بتوانم به زودی به آنسوی  پرواز کنم و در خلوت با هم گفتگو کنیم که مبادا دیوارها موش داشته باشند که دارند موشها هم گوش وهم دوربین دارند .
هوا ناجوانمردانه وبی هیچ نسیمی داغ و سوزان است دیگر قدرت نشستن و عرق ریختن در این اطاق را ندارم . تا فردا .
شبت بخیر 
مادرت ثریا / اسگانیا / 12 ژولای 2017 میلادی .