اصل بد نیکو نگردد و انکه بنیادش بد است
تر بیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است
-----------------------------------------
چه خوب ما اینهمه شاعر وپند اندرزگو اشعار ناب و یا بقول امروزی ها " فاخر" داشتیم واین سر انجاممان شد .
هنوز پیکرم میلرزذ ، چرا آنهمه مردم خطا کار وبی شرمند ؟ چرا ؟ چرا ندارد این قانون طبیعت است بخور ، یا خورده شو،
یا گرگ باش ویا نقش شیر را بازی کن مرتب عربده بکش و غرش کن .
آهای دزدان ! این صفحه تنها سرگرمی من دراین زندان انفرادیم میباشد به همراه کارت سبز بازنشستگی و حقوق بازنشستگی و خانه ای اجاره ای ، چیزی ندارم بشما بماسد ، یک گمشده د ر سراب ، یک فراری از دست امثال شما ، این راهم نمیتوانید بر من ببیند شما که آنهارا مجانی میخوانید کپی هم بر میدارید و کسانی هستند میدانم بنام خودشان آنها را به دست چاپ میدهند چون درسرزمین بی قانونی زندگی میکنند در جنگل وحوش ، حال چرا مرا رنج میدهید ؟ .
من همه حقیقتم را برداشتم و بیرون آوردم تا دچار رنگ و ریا نشوم ، نتوانستم به زبانی دیگر بنویسم چرا که گفته های من مانند سکه های از دور خارج شده بی ارزش بودند ، با زبان شیرین مادریم نوشتم ، گریه هایم را درون کلمات جای دادم ، غصه هایم را و رنجهایم را ، اینرا نیز برمن نمیتوانید ببینید ؟ آی مرگ و نفرت بر شما باد .
شما که همه خودرا باطل کرده اید حتی نیمه باطل هم ندارید نه در رفتارتان و نه در اندیشه هایتان و نه میدانید حقیقت چیست ؟ انرا به دور انداخته اید مواد را چسپیده اید ، سکس و مواد دو نوع از شیرین ترین و کامیابترین چیزها دردنیا ! زیان نمی فهمید نشاط را و زیباییهارا باطل میکنید و خود دردوزخ خود میسوزید .
روزگار ی با زبان شما حرف زدم حال به زبان خود سخن میگویم . میدانم برای پیشرفت و پیشرو بودن باید مردم را به دنبال خود کشید اما من از مردم بیزارم و بقول آن غول شاملو از همه نفرت دارم تنها حیوانات را دوست میدارم سگهایم را .
دیگر میلی به جلو رفتن ندارم هرچه و همه چیز را به اکراه میکشم امروز به دخترم گفتم باید زندگیم را مانند همین بازیجه ها دفترش را ببندم ، زیاد مانده ام ، بیشترا ز حد یک انسان معمولی، شصت بهترین بود وهفتا دآخرین . دیگر آنرا ادامه نخواهم داد نه بخاطر شما ، خودم خسته ام روزی آخرین شعله را خواهم کشید مانند شمعی که درحال مردن است و آخرین پرتو خود را نثار میکند ، من نیز درصدد هستم فتیله را تا اخرین حد بالا بکشم تا خانه پرنور شود و خودم کم کم بی نور. عمرشما زیاد. ثریا / اسپانیا / 14 جولای 20117 میلادی .