جمعه، دی ۲۴، ۱۳۹۵

سرزمین بزرگ

سر زمین بزرگ ، مردان وزنان بزرگ میخواهد ، 
سر زمین بزرگ آرمان بزرگ میخواهد ،
سر زمینهای پست وحقیر مردمان حقیرتر درمیان آن میلولند وخودرا باد میکنند مانند یک بادکنک وسپس درمیان زمین وهوا میترکند .
آنهاییکه دربیرون نشسته اند غم وطن ندارند وپس از سی سال واندی دیگر فراموش کرده اند که خانه شان کجاست وکوچه شا ن چه نام داشت ویا عده ای مرده اند یا از فشار روحی ودرد ویا رنج وگرسنگی ویا نا امیدی.

بی بی سکینه هر روز از اقیانوس سنگهای بزرگی را در شهر وساحل ( استون هدج) روی هم سوار یکند تا تاریخ بسازد ودر مملکت ما هرروز تاریخ را ویرانتز میکنند ورو به سوی صحرای عربستان دارند ، 

سر زمین بزرگ احتیاج به نویسنگان وشاعران ونوابغ بزرگ دارد که متاسفانه در مملکت ما تنها چیزی که وجود ندارد همین سه چهره است درعوض ( پول) وشکمهای گرسنه خودنمایی میکنند .

روسیه  مرهون همان نویسمدگانی است که یا در بیغوله ها زیستند ویا در کنار اعیان واشراف وهمه چیز را دیدند وشنیدند وبصورت قصه نوشتند وبه دست مردم دادند ، در سرزمین ما دستور میدهند که دانشگاه را مسجد کنید ومدارس را یکی یکی از بین میبرند ویا تعطیل میکنند به عناوین مختلف پدر ومادرها آنقدر درگیر مشگلات هستند که فراموش میکنند بچه ها را به درس و مدرسه تشویق نمایند درعوض آنها را به دست تجاوز گران میسپارند تا ( ملا) شوند ومیدانند که ملاهها  روزی  میتوانند از خر سواری به بنزسواری برسند با تحمیق کردن مردم ، مردم باید بی سواد باشند سرگرمیهای دیگری برایشان انجام میدهند نمایش اعدام درون ورزشگاههای ورزشی  !! .

آنهاییکه بیرون هستند کازینوهارا بیشتر دوست دارند ومعاملات  املاکی که دردست بی بی سکینه است  بی بی هم میداند چگونه ازاین حماقتها بهره برداری کند با کمک برادر بزرگ  ، خاور میانه بین آنها تقسیم شده امریکا  سهمی ندارد حتی نتوانست تا افغانستان پای بگذارد وآنجا را آباد سازد مردانش را افغانها کشتند ویا به اسیری گرفتند .

برادر بزرگ اما با صبر وحوصله بچه ها ی حرامزاده اش را تربیت کرد وحال ارباب شده  برایشان از قصه های ( الکساندر پوشکین ) گفت واز عشقهای آنا کارنینا البته من منکر نبوغ این نویسندگان نیستم  آنها درهمه نوشته هایشان اصالترا حفظ کرده اند  وبخود نمایی نپرداخته اند  آنها بکمک نجات اندیشه  ونجابت فکری رفتند  وروشنایی را بر تاریکیها مسلط ساختند  تعصبهای بیجارا از میان برداشتند با هم یگانه بودند انسان دوستی ونیکخواهی  در نوشته  هایشان بر زور وظلم  وبردگی  حاکم است  وخودکامان  در پیشگاه داوری آنها محکوم میشوند  از این روی است که تمام مردم دنیا به این نوع آثار ارج گذاشته و آنهارا محترم میشمارند .
فرانسه مردتن بزرگی مانند ویکتورهوگو را پروراند یا آندره ژید ویا الکساندردوما وسایرین .

همین حقیر سراپا تقصیر با چند کلمه که سر هم کرده وگاهی در لابلای ان بعضی راستی هارا بر ملا میسازم هزارن نفر برمن میتازند چرا که به شعور بالای آنها!!! توهین شده چیزی را که آنها انتخاب کرده اند درست است نه آنچه که حقیقت دارد .

مردمی ندید بدید گرسنه پا برهنه ناگهان دچار انقلاب شدند حال پا برهنگان پاپوشهای گرانقیمت دارند وآنهییکه دستشان میرسید خودرا کنار کشیدند ، تنها با جت خصوصی از این سوی دنیا به آن سوی دنیا واز این نمایشگاه مد به آن یکی سر میزنند باجشانرا هم مرتب میپردازند وحقوقشانرا نیز دریافت میکنند بپاس خدمتی که به( ارباب ) کردند . مداله وجایزه هم میگیرند ، سرمایه شان دست نخورده مانده  در کارخانه ای عطرسازی ، دراملاک ، ودرشرابسازی .....

خیلی باید زحمت کشید تا چشمان کوررا بینا کرد ، خیلی باید از خود گذشتگی بخرج داد تا ملتی که بخواب خوش خرگوشی رفته بیدار نمود ، فعلا در نئشه رهبری حال میکنند فردا چه میشود بدرک ، مهم نیست ، نماز جمعه مهمتر است تا خودی بنمایانیم وعرق را درپستو سر بکشیم ، درعین حال چهار تا پنج پاسپورت خریداری شده را درون جیبهایمان پنهان داریم تا بموقع فلنگرا ببندیم این است نماد فکری یک ایرانی اصیل. 
وزنان مادران مان :
عزاداری رادوست دارد ، گریه کردنرا دوست دارد ، عاشق این است که حلوا بپزد وخرما پخش کند . عاشقق ضریح طلایی است که آنرا ببوسد مراد بطلبد ، ازیک استخوان پوسیده وخاک شده چند هزار ساله اما هویت خودشرا دوست ندارد ، 

بپذیر این چند برگ پاره را ، این مجموعه رنگا رنگرا 
 نیمی خندان ونیمی گریان 
دوراز هر تصنع  وآمیخته  با رنج ودردنهان
ثمره غفلت خودرا ببین 
من ، درساعات فراغت ، دربیخوابی 
الهاماتمرا  که جزیی از سالهای زندگیم بودند ،
برایت مینویسم ، سالهای از یاد رفته را نیز
نظاره های یاس آلوده را  وپریدن عقل را 
واشکهایی که درتنهایی بر دامنم ریخته شدند
وسینه سوزیهایم 
بپذیر این چند برگ واین چند خط را
بپذیر دوست من . 
پایان 
ثریا ایرانمنش . "لب پرچین"  اسپانیا .
13/01/2016 میلادی /.