یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۵

کاباره !

این روزها غیر از ترس از تجزیه طلبی وتکه تکه شدن ایران ، عده ای هم بی تفاوت دور هم نشسته اند وجناب پدر خوانده " اینترتیمنت" که قبلا بنام همسر " گوگوش " نامیده میشدند حال برای خود  نام واعتباری پیدا کرده اند ، مانند مرحوم شوهر مارگارت تا چر بیچاره همه جا نامش ( شوهر خان تاچر !! بو د) .
ایشانرا ما از قدیم میشناخیتم از همان زمانیکه با برادرشان احمدخان هتل وسپس کاباره میامی را براه انداختند ، بخاطر دست ودلبازی همسرم وخوش گذرانی ودر پی معشوق دویدن جای ما اکثرا درهتل میامی وکاباره میامی بود ودر بالکن میز مخصوصی داشتیم واز نعمات وبرکات ایشان که عبارت بود یک بطر شامپاین ودست آخر چند گیلاس کنیاک اصل فرانسوی بهره مند میشدیم ، ایشان هنوز شوهر خانم گوگوش نبودند ، وگوگوش لاغر ونارک وشکننده درمیان هیاهوهای بسیار داشت میخواند " باور کن ، صدایمرا باورکن ! محمود خان  جوان لاغر بر عکس برادر ش احمد خان که مردی ورزشکار وهیکل دار بود همیشه بین فرودگاه وکاباره دررفت وآمد بودند چرا که آرتیستهای مهم ! وارد میشدند رقاصه ها اسپانیولی  تا اینکه کم کم پای همه خوانندگان از رادیو بریده شد وسر بسوی قبله " میامی" گذاشتند ، 
کاری نداشتیم بکنیم   یا بازی با ورق بود تازه هرکس که مییبرد میگفت بچه ها امشب میهمان من درمیامی ، همسرم گاهی دوستانش را  بخانه میاورد وآنها میگفتند بلند شوید لباس عوض کنید تا به میامی برویم ، میرفتیم ومعشوق روی سن میخواند :
تو به میخانه مرو عزیز من ، من برات ساغر ومیخانه میشم . وخوب هم شذ .
حال ایشان تلویزیونی راه اندازی کرده اند ومیل دارند که ( موزیک) خودرا به دروازهای ایران ببرند مثلا به جزیره کیش ! همه رقیبانرا نیز از دور خارج کرده اند ، فعلا با قصه های هزارو یکشب وکمی چاشنی هنر سر مردم گرم است .
درآنسوی سیخ علیرضا خان خواب ریاست جمهوری جنوب ایران را میبیند ، وبانوی قجر خواب  ریاست جمهوری آذربایجان را و دیگری خواب رهبری مسلمینرا در قم مرکز تهران که سر انجام پایتخت اسلامی جهان خواهد شد . واتیکان اسلامی !! 
کویر همچنان بی آب وعلف  بلوچستان دردست آدمکشان ، خراسان زیر نظر رهبر مسلمین و......دیگر هیچ /
راستی پیری بد جوری است ، امروز عکس ملکه انگلیس را با همه جواهراتش که بخودش آویخته بود وزیر آنها کمرش خم شده بود دیدم ، انگار بوی بد مرگ به دماغم رسید ، بوی پیری ، بوی نیستی !.
همان روز یکشنبه ، 
گرما وبیکاری ، همه به سفر وتعطیلات رفته اند ومن بخاطر دردهای عجیب وغریب درخانه مانده ام ! طفلک من !!!!/