أصل ونصب !
دور تا دور اطاق روى ديوار هاى خاك گرفته ودودى چندين قاب را رديف كرده بود ،ناصرالدين ، شاه مظفرا، محمد على تا رسيده بود به پدرش ، همانطور كه بقول خودش داشت " علف" ميزد ، گفت :
أدم بايده بدونه كه اصل ونصبش كيه ؟!؟!
كفتم چرا عكس مادرت را نگذاشتى ؟ او هم با اصل ونصب بود ؟؟؟!!
گفت ، :
نه مامان من ديونه بود ،
گفتم ديوانه بود اينهمه شر به پا كرد آقاجانرا نوكر خودش كرد ! تو عكس يكمشت نوكر ، مفتخور ، دزد ، أدمكش را بعنوان پشتوانه فاميلى روى ديوار به صف كشيدى ! خوب عكس اورا هم ميگذاشتى !!!! خودت چى ؟ موجوديت خودت كجاست ؟ مادرت با آن لبان قيطانى وچشمان شيطانى ، بينى عقابى وخال پشت لبش از كوچه پس كوچه ها ى خراسان ناگهان رسيد به مقام بانويى !!!! سقز در دهانش از اين خانه به آن خانه از اين محل به آن محل ميرفت ، وميگفت :
ندانى من كه هستم : بمن ميگويند خانم شازده ميرزا !!!پدرم وكيل مجلس بود ؟! باو ميگفتند ملك التجار ؟! حال برايم عجيب است مرديكه در امريكا تحصيل كرده ، در دانشگاه تدريس ميكند ، با كنفدراسيونى جوانان يكى شده بر ضد شاه مملكت برخاسته. حالا عكس مشتى خود فروخته ووطن فروش ومفتخوررا بعنوان پشتوانه فاميلى روى ديوار به ميخ أويزان كرده ، واقعا كه ، واز مادرش بعنوان يك زن مادى وديوانه ياد ميكند ، پر هم بد نميگفت من اين زن ر ا ديده بودم واقعا عجوبه اى بود اول مظلوم ساكت بى زبان كه همه دلشان برايش ميسوخت بعداز زاييدن دوتا پسر ناگهان شد بانوى بانوان وسوگلى حرمسراى شازده ميرزا !
گفت ، آخه ، ميدونى ، همه فاميل قاجار دور هم جمع شده اند وگفته اند كه بايد اتحاد داشته باشيم وفاميل ونام فاميل را تا ابد حفظ كنيم ، اين عكسهارا هم آنها بمن داده اند . تو تو ى هر خانه اي كه نسبتى با قاجارها داشته باشند ،بروى اين عكسها را ميبينى ، گفتم ديده ام ، هر جا كه پا گذااشتم. بجاى عكسهاى شاه وملكه سابق ا. اين عكسهاى قهوه اى درون قابهاى قهوه اى كهنه ديدم كه روى ديوارها آويزانند ، همه شاهزاده خانم ويا آقا بالاخان وخانزاده وميرزا بودند عجب آنكه همه با پولهاى باد أورده نفت به جاه ومقام رسيده بودند والا هنوز در چنگ ملاهاى دست بروده شيخ مجلسى بودند ويا ساير آنهاييكه قبل از مشروطيت از ملت ايران سوارى ميگرفتند ، در حال حاضر در ايران آنهايى مهم هستند كه از پس مانده هاى قاجاريه ، صفويه باشند حتى سلسله زنديه نيز منفور است تاريخ ايران از بدو شيخ صفوى شروع شد بقيه اش بيهوده است !!! حال اگر ملاها بروند تره تخم قاجاريه هنوز درون أب ونمك خوابيده اند ، مريم قجر يكى از آنها ، وتو حديث مفصل بخوان از اين مجمل ..... ،
بياد حرف مادر مرحومم افتادم كه هميشه ميكفت :
ناصرالدين شاه يكصد وشصت تا زن داشت هيچكدام هم بغل خودش نخوابيدند ،همه يا حرامزاده هاى باغبانها يا نوكرا يا خواجه ها بودند ....
گفتم :
زنده باد آقا ميرزا رضاى كرمانى ،
راستى چرا ما هميشه بايد به خاك رفتگانمان بنازيم ؟ مگر خودمان وجود نداريم كه بايد روحى باشيم از آنها ؟! يا شايد من اشتباه ميكنم ، ما ديوارهاى سيتى هستيم كه بايد روى آن ستونها بايستيم اگرچه أن ستونهادرونشان موريانه ويا جانوران ديگرى زندگى ميكنند ،
من از كودكى ياد گرفتم خودم باشم ، شايد چون يكى يكدانه بودم وتنها بچه خانواده ، هيچ قت هيچ ادعايى از طرف پدر يا مادرم مربوط به رفتگانشان نشد ، سرشان بود وزندكيشان ، رفته ها رفته اند ،
جمعه ، ٤ دسامبر ٢٠١٥ ميلادى
از دفتر خاطرات روزانه سال ٧٠