زنگها بصدا در آمدند
زنگها ميكوبند ، ونويد زادروز كسى را ميدهند كه بظاهر براى صلح وأرامش بر صليب رفت ، زنگهاى شهر پر سر وصدايند ومؤمنين وپيروان اورا براى دعا فرا ميخوانند ، آيا به راستى اين ملت شكم باره وخود پرست در چنين شبى وچنين ظاهرى بياد شكم فرو رفت وكرسنگى كشيده او هستند ؟ أيا زخمهايى كه بر پيكرش وارد أمد ميشناسند ؟ بطور قطع ويقين ،ًنه ! بهانه ايست برى گرد هم أبيها ، سُوَر چرانها وانباشتن شكم ها از مواد مانده در ته انبارها ، گوشتهاى فاسد ، ماهيان گنديده و شرابهاى درون خمره چند ساله ، بهانه خوبى است ،
در يك روز دراز كه چشمانمان بى هيچ روشنايى بخوبى ميبيند ، كرسنگانى را كه در زير پلها خوابيده اند ، آنها نيز راه اورا پيمودند اما راهى كه رهبرانشان ميرفتند از آنها جدا بود ، ودر يقين آنها هيچگاه خطوطى عبور نميكرد ، اين مردمان فرومانده وتهيدست ، در زندگى هيچگاه بفكرشان خطور نميكر د كه ناگهان جهان زير وزبر شود آنها گام بگمام بر ميداشتند ، رهبران ميدويدند ، أنها پشت ديوار بيكسى ماندند ، رهبران از ديوار بلند پريدند ، آنها نميدانستند كه سير وگردش درجهان ، رسيدن از روى ديوارهاى بلند خار دار است ، خارى را كه خود اربابان كاشتند ، فردا همه چيز تمام ميشود ، نه ، هنوز ادامه دارد ، بر سر تولد او نيز اختلاف است ، تا ششم سال أينده ، هنوز رنگها مانند شن بصورتت پاشيده ميشوند وهنوز بچه هاى كوچك به دنبال اسباب بازيهاى هستند كه يكديگرا بكشند ،
زنگها همچنان ميكوبند ونويد يك روز خوش را بمردم ميدهند ، اما دلهاى سوگوار چى ؟ دلهاى زخم خورده ، چى ؟ اين شبهاى روشن براى شمردن گام هاى توست كه بكدام سو ميروى ؟ يا از مايى ويا بر مايى ! امروز رسومات وروشناييها يكدست ودر يك زمان بوجود ميايند ، لايه هاى بسيار نازك تاريكى در تركهاى باز ديوارها خودنمايى ميكنند وچشمان بزرگ (عقابها) روشنايى خودرا دارند ،
زير پاهاى ما شب قرار دارد ، با ابرهاى تاريك ، اين از نوع بد بينى روان شناسي نيست كه خوب ، عينكت را خوب بشنوى ، ! نه شب تاريكى در انتظارمان هست ، شب وحشت ، گشتى هاى امنيتى ، با لباسهاى يك شكل ، و سم ريزه هايى كه از هر سوراخ به زندگيت وارد ميشوند تا روح وجسم ترا مسموم سازند ،
روزى أواى اين ناقوسها ، چقدر دلپذير بودند ، وامروز تا اندازه گوش خراشند ، وأن موجود نحيف نميدانست كه پيروانش از كدام درب وارد ميشوند و درانتظارم جان دادن هر ساعت او بودند حال جنازه اشرا با طلا درست كرده به هرگردنى إويزان اسًت ودر هر مكعبى زير صد ها شمع روشن ميدرخشد ،ًجعبه زير پايش براى جمع أورى سكه ها وخزيدن آنها به بانكهاست ، او هيچگاه سيستم بانكدارى جهانى را نميدانست چيست ، از جبر وزور مفتخوران وربا خواران به عذاب أمده بود ، شورش كرد واين شورش زير نظام حكومتى كه هنوز هم ادامه دارد خوابيد ،
زنگها به صدا در أمده اند ، براى فراخواندن مومنين نمايشى وسپس سفره پهن ،مستيها ، پايان
ثريا ايرانمنش ( حريرى) ،اسپانيا
٢٥ دسامبر ٢٠١٥ ميلادى ،