گر حکم شود که مست گیرند / در شهر هرآنچه هست گیرند !
بیچاره " ملکه" با هفتصد سال پشتوانه شاهنشاهی حال بهترین دخترش باید دربرابر قاضی دادگاه بایستد وجواب بلند پروازیهای همسر نازنینش را بد هد ودر شهرها وکشورهای دیگر علنی دزدی ها وچپاول گری ها هست اما " قاضی" نیست !
من میتوانم بفهمم که دیگران درباره او چگونه قضاوت میکنند از این بابت مردم را سر زنش نمیکنم ، بیکاری ، وبردن وخوردن حقوق حقه کارمندان واز شرفی شو های جواهرات ولباسها واتومبیل ها مردم را دچار سر درگمی کرده است .
بیچاره پرنسس زیبا، پرنسسی که نژاد شان درعمیق ترین وبالاترین نژادهای سر زمین اروپا جای دارد ، حال چگونه میتواند همه چیز را انکار کند ؟ پدرش در پیام سال نو گفت " دادگستری برای همه یکسان است !
اینجا واقعا دنیای جوک وشوخی است ، هرروز باید ما تماشاچی رژه دزدان باشیم وپرونده های قطوری که به مرور زیر خروارها خاک خواهند خوابید.
آیا آن همسر بالا بلند وخوش قیافه پرنسس در یک نابکاری دست داشته ویا باد از سوی دیگری میوزد ؟ آیا رفتارش برای همسرش رنج آور بوده ویا او خبری نداشته است .
هر چه هست ، چیز خوبی را به تماشا نگذاشتند.
بدبختی همه گاهی درپی سوء تفاهمی که رنگ مبالغه گرفته است شکل میگیرد وگاهی این سرنوشت ها به تباهی کشیده میشود > چه کسانی درپس پرده ها وپنجره های بسته سر نخ را در دست دارند ؟
آیا باید شاهنشاهی از اروپا برچیده شود وتنها یک رییس جمهور بر ایالات اروپا فرمانروایی کند وبه تنهای خود بخورد ولقمه چربی هم بر دهان دیگران بمالد ؟ معلوم نیست ، این شکافتن ها درخور یک خیاط ماهر است .
ثریا ایرانمنش .اسپانیا.4/4/03میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر