چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۹۱

شیرما شمشیر ما

ملت عزیز وشریف ما ، هنوز سر چهارراه کهنه تاریخ ایستاده وارابه جهل ونادانی را روی خط سیر سخن رانیها میراند  همه شمشیر خونینی دردست دارند بیاد اجداد قرون گذشته ودر میدانها کژدار و مریز آهسته آهسته راه میروند .

آن خورشید درخشان ، سرگردان که بر پشت شیر سوار بود با چرخش و  گردش شمشیرها تسخیر شد بازیگران صحنه با سیب های سرخ اما نارس با لبهای دوخته درانتظار موج افتخار نشسته اند تا دستی از آسمان به کمک آنها بیاید.

شیر پر ابهت ما زیر پای ستوران مرد وخور شید به آسمان برگشت اما شمشیر بجای ماند تا در ازدحام بازار سیاست واقتصاد دست به دست گردد

امروز در زیر دست وپای خلایق هرچه لایق

دنبال کتیبه ی هستم که نامش فراموشم شده به دنبال آن کاشی های آبی رنگی هستم که سر هرنبش کوچه وبر آستان تاریخ نصب شده بود  ، بلی ، آنرا برای همیشه گم کردیم .

ثریا/ اسپانیا/ چهار شنبه چهارم آپریل 012

هیچ نظری موجود نیست: