سه‌شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۱

خیار چنبر/ فیله میمون !

از امروز تصمیم قطعی گرفتم دیگر لب به گوشت نزنم ، مدتها بود که کمتر گوشت بخصوص نوع قرمز آنرا میخوردم حال دیگر ابدا میلی باین کار ندارم.

روز گذشته یک بسته گوشت قرمز ومامانی که دوعدد قالب کره کوچک  روی آن بود خریدم با رنگ روشن بدون چربی ، از قسمت گوشتهای آماده گوساله ومرغ وگوسفند وغیره ....

امروز صبح آنرا باز کردم به به چه رنگ ورویی چه نرم ولطیف انگار همین الان آنرا از پهلوی حیوان بریده بمن داده اند !!! رویش را خواندم : نوشته بود : فیله میمون پاسا ؟! روز گذشته بدون عینک نتوانسته بودم روی آن را بخوانم تنها فیله را دیدم ؟؟؟ آخ هنوز حال تهوع دارم آنرا به درون سطل آشغال پرتاپ کردم  کارم همین است بخرم ودور بریزم  وندانم که چه کثافتی بخورد ما میدهند

بیاد روز سیزده افتادم ، یک خیار دراز وکلفت را از درون نایلون آن بیرون کشیدم فورا مانند حلوا میان دستم له شد ، بیاد خیار چنبر های شهر خودمان افتادم خیارهایی که مانند مار چنبر میزدند وقد هرکدام گاهی به نیم متر میرسیدروزی برایمان یک کیسه از آنها   را پیشکشی آوردند مادرم فریاد کشید که

این آشغالها خوراک اسب والاغ وقاطر است نه خوراک آدم  کدخدا گفت بی بی خانم ، تازگیها آنهارا میخورند خیلی هم خوشمزه است حال شما چند تارا بردارید  خوب بی بی هم ناچار از این پیشکشی چند عددرا برداشت وبه دورن آشپزخانه برد

بتول خانم شیرینی پز داشت مسقطی میپخت  زن نانوا هم درگوشه ی آخرین چانه خمیررا روی لپو میگذاشت تا به تنور بچسپاند همیشه آخرین چانه خمیر مال من بود که آنرا کماج میگفتند واو آنرا برایم درست میکرد ومیداد به دستم

آشپزخانه قدیمی ما  با چراغ موشی وفانوس وشمع روشن میشد وشعله های هیزم زیر دیگ وآتش تنور حسابی آنجارا گرم کرده بود ناگهان دیدم مادرجان به پشت افتا دویکی از این خیار چنبرها  میان دست بتول خانم است

ودارد آنرا حواله بقیه میکند  بیچاره مادرم از شدت خنده زیرش را خیس کرده بود  ومن هنوز داشتم درون تنوررا نگاه میکردم ببینم کماج من پخته یانه

امروز جای همه را خالی دیدم غذاهای طبیعی  گندم  جو واردهای طبیعی درون خم  روغن گوسفند اعلا درون سطلهای حلبی لحیم شده برنج های صدری   وگوشت گوسفندی ی که دردشت وصحرا تغذیه میشد امروز از دولت سر تمدنها  دیگر گوشت پیکر انسانرا هم بخورد ما میدهند وخیارهایی که به زور هورمون ومیوه هایی که معلوم نیست تحت چه شرایطی رشد میکنند  درون شکم ما خالی میشود و.... نتیجه؟ آش آش خالته / بخوری پاته نخوری پاته

لپو ، چیزی شبیه دم کنی  روی برنج است

به خیار چنبر خیار شینگ هم میگفتند

ثریا / اسپانیا  . سه شنبه

هیچ نظری موجود نیست: