چندین سال پیش شاهنشاه ما ، محمد رضا شاه پهلوی مطالبی در باره پدر بزرگوارشان نوشتند و در کتابی بنام " مردان بزرگ تاریخ " به همت شادروان ابراهیم خواجه نوری جمع آو ری شد ..
امروز این کتاب که همه اوراق آن زرد شده و کم کم میرود تا رو به پارگی و فرسودگی برود در میان کتاب هایم پیدا شد.
امروز سر زمین ما دوران بد و وحشتناکی را میگذارند ، دورانی سیاه در کنار مشتی ابله وزیر نظر یک ارباب بزرگ که کوچکترین حرکت و جواب او یک بمب است . .ملایی را تربیت کرده بر سمند امور نشانده است ، آینده خوبی در برابر چشمانم دیده نمیشود با آنکه بیشتر مردم در خارج ( غیر از آن خاله زنکها و باجی ها ) که مینشیند و آب بینی شان راه افتاده افسانه سرایی میکنند و راهشان نیز معلوم است سرگرم کردن مردم و قصه های حسین کرد ، عده ای از جان گذشته مشغولند تا شاید این پرده سیاه را از روی آسمان ایران کنار بزنند .
چهل سال آقا رضا و والده محترم سر ما را گرم کردند و حال نوبت این فسیلهاست .
در طول حیات چه بسا دقایق حساسی پیش میاید و تصمیمی در این دقایق گرفته میشود که مسیر زندگانی انسان را بکلی تغییر میدهد .
این تصمیم گاهی در زندگی شخصی .اطرافیانش موثر واقع میشود و در موارد نادری هم ممکن است که این تصمیمی در سر نوشت یک اجتماع و کشور تاثیر بگذارد.
تنها تاریخ و اجتماع و احتیاجات ملت است که میتواند شخص بخصوصی را در موقعیت معینی بگذارد تا تصمیمش با سرنوشت اجتماع و ملت مربوط گردد و مسیر تاریخ ا عوض کند .
در روزهای قبل ا از سوم اسفند ماه 1299 رضا شاه بزرگ در چنین مرحله ای قرار گرفت روزهای قبل از کودتای سوم اسفند نقطه تحول رضا شاه بود .
در این روزها بود که وی بر سر دوراهی قرار گرفت راهی را گه تا آن زمان پیموده بود با همه تجربیاتش و اتفاقات تلخ و ناگواری را که بخاطر میاورد و طریقی را که درآینده میخواست بپیماید و مشگلاتی را که میخواست از بین ببرد در نظرش مجسم ساخت و مصمم شد .
حال آیا امروز از مردان گذشته کسی باقیمانده تا راه را باین جوانان بند گسیخته نشان دهد ؟ آیا سر زمین ما بکلی دستخوش ویرانی شد ؟ جزیره کیش را که تمام و کمال دراختیار جناب " پوتین " گذاشتند برا ی کارهای خوبشان .
آسمان را نیز در اختیارشان گذاشتند ، همیشه بیاد حرف خروشچف میافتم که میگفت :
ما عجله ای نداریم ، ایران سیبی است که به درخت آویزان است منتظر رسیدن آن هستیم که در دامن خودمان میافتد و دستهایمان به ابهای گرم میرسد /.......که رسید سیب گندید و شما حمام تان در ابهای گرم انجام میگیرد با کمک خود فروشان و عروسکان و"باربی " مشرق زمین .
یک باز گشت به گذشته بدون کمک کشور دیگری نمیتواند به تنهایی جلو برود مگر مردم دست دردست هم بگذارند که این مردم هم هرکسی بنفع خویش در گوشه از دنیا دارد رجز میخواند و هنوز کاسه بی بی سکینه را میلیسد و یا چسپیده به آن پسر و مادر بقول یکی نفر که کامنت گذاشته بود و نوشته بود اگر پولهای مردم و سپاه نبود آقارضا میبایست میرفت درمک دونالد کار میکرد و مادرش خیاطی !!!
حال در فکر این هستم آیا این کتاب را روی صفحات کامپیوتر بیاورم یا دیگر کسی حوصله خواندن ندارد مردم میل دارند زود خطی را ببیند ورد شوند نه بخوانند .
تا بعد //
ساعت 19/ 04 دقیقه بعد از ظهر روز یکشنبه 05 نوامبر 2017 میلادی / ثریا / اسپانیا .