جمعه، آبان ۱۹، ۱۳۹۶

رویاهای از دست رفته




روز گذشته یک خط از یک شاعر  فراموش شده   بنام "موریس بارس " آوردم  فرانسوی /آلمانی وبی نام  و نشان  خیلی کمتر انسانهایی او را میشناسند بخصوص نسل امروز که ابدا حتی در ویکیپدیا هم نمیتواند به درستی نام و نشان او را بیابد ، او به إنسوی ماوراء بشریت بجایی ناشناخته رفت شاعر  خون ،  شاعر هوس ؛ مرگ و دست آخر ناسیونالیستی دو آتشه  و به تمام معنا وعاشق موسیقی . 

امروز میل دارم از تو که سالهاست رفته ای و دیگر نام و نشانی از تو باقی نیست اما دوستانت همچنان دوران کهنسالی را پشت سر گذاشته اند ، بپرسم که در رهبری کدام یک از  روسای جمهوری امریکا بسوی ابدیت رفتی ؟ 

آه ، یادم آمد ، در رهبری ریاست جمهور مرگ : بنام  "جیمی کارتر" .

 آنقدر این ریاست جمهوری های طولانی میشوند و قحط الدجال است که گاهی فراموش میکنی ، چهارساله میشود هشت ساله و سپس مشروطیت پیدا میکند و خانوادگی میشود  از پدر به پسر و سپس به پسر کوچکتر  و یا از شوهر به همسر مانند ارث پدری  میرسد !
خوشا بحالت ، نماندی تا این دنیا وحشتناک  را ببینی ، نه ابو عمامه را دیدی و نه آن زن هرجایی را و نه دیگران را  ، راحت رفتی حال مجبور نیستی غذاهایت را بشماری تا میزان سم آنها را ارز یابی کنی و سپس در یک حالت نیمه بیهوشی از خود بپرسی چرا باین روز افتادم ؟ میدانی بزرگان کشتزارهای خودشان را دارند ومواد غذایی آنها " از نوع خوب پرورش یافته و اورگانیک " است گوشتهایشان را از فیله های گاوها  وبره ها و گاهی هم فیله ماهی های دریاها از نوع ماهی آزادی که همیشه میخندد " دالفین "  بر میگزینند ماهی های پرورشی درون سم را یخ میزنند ، سبزیجات آلود به سم شیمیایی را  یخ میزنند و درون بسته های شیک بما میخورانند ، این روزها دیگر در بازارها میوه هم یافت نمیشود  تنها سیب ای سمی که باید به دست حوای زمانه برسد  ......

خوشا به حالت ، خوب موقعی از این جهان رفتی و خیلی کثافتها را ندیدی .

داشتم از موریس بارس مینوشتم  آخرین سروده او این بود "
این امواج  نسیم روحپرور است  ، 
یا تموج  رایحه  رحمت است ؟ 
چه دامن میکشد  وپیرامونم میچرخد 
آنرا ببویم  ، یا به آن گوش فرا دهم 
بنوشمش  ، یا در آن فرو روم ؟
شمیمی شامه نواز  آیا بیرونم میبرد ؟ 
در تموج  خروشان دریای رحمت ؟ 
در چرخش  پر صدای  امواج عطر 
در نفس جهان کاینات 
مدهوش . غرق میشوم  ، فرو میروم 
چه سعادتی  از این بالاتر ؟
------
 او نیز مانند تو در دنیا ی خوبی میزیست واین ترانه را برای " واگنر " و موسیقی عمیق او گفته بود !
حال ما چه داریم بنویسیم ویا بسراییم .
خورشید همچنان داغ میدرخشد / خبری از نم باران نیست 
درختان همه پوسیده و خشک شده زمینها همه در زیر بتونها و سیمانند 
دریاچه های رو به خشکی میروند 
اقیانوسها غرش میکنند 
آواز مرغ شوم ، جغد جنگ و دهل و طبل شیطان پرستان 
همه جارا اشباح کرده است 
بوی عطری به مشام نمی رسد 
هرچه هست بوی گند زباله های اتمی  و بوی گند مردان و زنانی که 
مانند من ، که دل از جهان نمی کنند 

امروز سخنی از زیباشناسی نیست ،  سخنی از ترکیبات اندام یک زن  نیست ، زیباترین اندام ها را میتوانی در برج های سر به آسمان کشیده ببینی که با لوندی  بتو دهن کجی میکنند و خود را به رخ تو میکشند . دیگر کسی به رویاها نمی اندیشد  رویاها در کارخانجات اتو مبیل سازی و اسلحه سازی در پروازند  دیگر نمیتوانی بین رنگها انتخاب کنی یا سپید یا سیاه .
صدا و عطرها  و تحولات مرموز آن زمان بطور کلی گم شده اند .
من خوشحالم که تو نیستی  با آن چهره مهربان وآن دل حساس .

چه غم  امپراطوری مقدس روم با خاک یکسان شود 
د ر عوض هنز مقدس المانی همیشه زنده خواهد ماند  ....... امروز فرمانروای جهان هستی ماست که احساسات به ظاهر وطن پرستی  آنها دلها را میلرزاند و ریش  صحرا نشینان را می آراید .
پایان 
ثریا  ایرانمنش » لب پرچین « / اسپانیا / 
10/11/ 2017 میلادی  برابر با 20 آبانماه 1396 خورشیدی />

......که دیگر این  خورشید هم خاموش خواهد شد به همت کردان مهیب غول پیکر !