دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۶

بز دلان امروزی

در اندرون من خسته دل ندانم کیست 
که من خموشم واو در فغان و درغوغاست ........"حافظ" 

از کمبود و فشار هوا بر تنفسم بیدار شدم ، مدتی روی تختخواب نشستم ، اسپری را مصرف کردم دلم بد جوری هوای قهوه را کرده بود ، آنرا درست کرم و بیاد آوردم درگذشته کسانی در اطراف دولت بودند که هنوز چای را در نعلبلکی هورت میکشیدند اما قهوه روزانه شان فراموش نمیشد ، بودن بی پدر و مادرانی در آن زمان که تخم  و ترکه شان نیز در این زمان دور  نگهبانان  تاج میچرخند!

همیشه عده ای بی پدر و مادر و ناقص العقل و جانی دور بر عده ای بی پدر مادر جانی دیگر که حاکمند میچرخند  ، هنوز آن تاج از دست رفته و روی زمین افتاده  با شیشه های رنگی ، افتخاری برایشان دارد  وعده ای بی پدر و مادر را  زیر بال خود گرفته اند بز دلانی  که میترسند و تسلیم شده اند  و یا بکار گرفته شده اند  تصویرهای پایین تنه خود را نشان میدهند ورباین  طریق بما میفهمانند که آن حکومت و سگهایش  باقی میمانند .

چرا مانند دیگران نمیروم در کنار اجاق آشپزی بایستم و غذاهای خوشمزه ، کیک های طعم دار، شیرینی ها ، مرباها، ترشی ها را درست کنم و بنشینم نوش جان کنم ؟و چرا آن سر زمین را ازیاد نمیبرم  چه چیزی درآن خاک آلوده و حقیر خوابیده که مرا  فریاد  میزند؟.


افکار عمومی ومطبوعات  زیر نظرند  آنها تنها  درباغچه خود میچرند  با غرغره کردن اشعار والامنشانه ،  و مجیز گوییهای بی بها .

در اینسو نیز عده ای از پیر و جوان  خرد و بزرگ مشغول نواله هستند  چیزهایی را که خود پخته اند میخورند وبه دهان ما هم میگذارند ، خود را مستقل میدانند ، نواله ها را از دست یکدیگر میگیرند و نشخوار میکنند  میان آن روشنفکران قدیمی و از کار افتاده  و اربابشان یک قرارداد ناگفته و پیمان و عهدی پنهانی بسته شده است  از آن نوع که بین حیوانات اهلی حکفرماست .
همه گونه آزادی  در بردن و چاپیدن  و به کار گرفتن  دیگران در بسترهایشان دارند  ، دیگر به ان خو گرفته اند در پی براندازی دشمن نیستند  دشمن بهترین دوست آنهاست  آسوده خاطر قلاده بر گردن  دارند  و آن گروه بدبخت و کوچکی که در آن میان  دور خود میچرخد وزیر نیش  شرمساری هنوز آزار  میبیند  بیهوده  در انتظار نشسته اند  ، گردنها کلفت شده اند  هرچند پشم و پیلی هایشان ریخته باشد و دیگر کسی برایشان ارزشی قائل نیست جز سگهایشان که هنوز دور و اطرافشان به پارس کردن مشغولند و خوابیده واق میکنند .

و آن گروه ، آن گروه سرگردان  آن گروه وامانده  هیچ سر مشقی برای جوانان  آینده ندارند  آنها نیز  هر کسی بیشتر بدهد  خود را باو میفروشند  به شیوه زنان خود فروش  اعیانی رفتار میکنند  با لباسهای گرانبها که سایرین باور کنند  به پاس  خدمت  مهربانی و خوبی ارباب  بزرگ آنها را  " نشانده " است و در روزگاران آینده در سر نوشتها نقشی خواند داشت .

زندگی دو رنگ شده ، سرخ و سیاه  و اگر بخت برگردد  فورا به آستانه ( شاه) جوان سر خواهند سایید  و هر زمانی چنین بوده و همچنان خواهد ماند .

برای اولین بار یکی از این سگهای دست نشانده نیش خود را به همراه شکل پایین تنه اش زیر عکس شاه جوان و بانویش بمن نشان داد ، فورا اور از میان صفحات راندم ، بیچاره دلم برایتان میسوزد  که چندان احمق باقی مانده اید  آنعا تنها به شما احتیاج دارند نه به امثال ما ، تنها شما را میتوانند برده خویش سازند نه ما را .

من به حکم عشق به وطنم  و عشق به آخرین پادشاه ایران  چند سالی این اراذل را تحمل کردم . امروز دیگر نه میلی به مبارزه دارم و نه برایم مهم است که کی میاید و کی میرود ، همیشه عده ای بی پدر ومادر حرامزاده در اطراف یک قدرت بوده اند .
پایان 
ثریا ایرانمنش .» لب پرچین « / اسپانیا / 04/09/2017 میلادی / برابر با 13 شهریور 1396 شمسی .....