پنجشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۹۵

بك ملت بيچاره

ما چه ملت بدبخت  و بى چاره اى هستيم كه چشم به كاخ سفيد دوخته ايم ، ملتى كه هميشه زير ظلم وستم بوده وعادت به بدبختى كرده است ، خيال ميكنيم كاخ سفيد بهشت برين است وملايك آسمانى در آنجا بفكر ملت خود وساير ملتها  هستند ، جناب ارباب دتيا " ج سروج" به جناب رياست جمهورى كه كم كم بايد چمدانمرا ببندىد و راهى شود وجايش را به كس ديگرى بدهد ، دستورداده از واشتنگتن خارج مشو ودرهمان حوالى كاخ سفيد خانه اى برايش تهيه كرده است ،بانوى اول وملكه دتيا كه به عبارتى نرينه بوده وتغيير  جنسيت داده " ظاهرا" وآن پسرش كه در لباس همسر با يك نمايش خوب وجدى  مردمرا سر گرم نگاه داشته اند مسيح از راه رسيد  ناجى ما همين مرد است !! و سوريه تبديل به گورستان بزرگ عمومى شد  وداعشى  ها گردنشان كلفت تر ! 
ملتهاى تحت فشار مانند ما ، افغانستان ،پاكستان ، وكل خاور ميانه باميد اين نشسته  ايم كه اين عروسكان كار دست  ميلياردهاى بانكى براى ما وملت زير ستم ما كارى بكنند . نه بهتر است همين رهبر بماند ما چادر نماز  خودرا محكم روى سرمان قفل ميكنيم ،از خانه بيرون نمي أييم لازم شد لبهاى خودرا نيز ميدوزيم مردانمان هم بهتراست اتومبيلهايشانرا برق بياندازند ، موهايشان را  ژل بزنند ودنبال دختران لب كلفت ودهان گشاد بروند با حشيش وودكاى   روسى ، پسر بچه هم كه در خيابان ريخته  دم غنيمت است ، مكتبها همچنان  مانند عهد شاه وزوزك  بكار خود مشغولند ، اربابان حسابهاى بانكى را در همان خاور ميانه در صندوق أمانات ميگذارند ويا تبديل به طلا ميكنند وزير زمين مانند قارون پنهان ميدارند ، خرس سفيد خوشحال  كه سيب رسيده به كمك جوجه هايش به دامنش افتاد ، حال درياى خزر دگر قابل ماهى گيرى وشنا نيست ،  و مردان كراواتى وفكل زده مرتب درحال مصاحبه. ودر انتظار رهبر جديد كاخ سفيد نشسته اند ، نه آقاجان ، بيخود طمع به اين امامزاده مبنديد  اين نامش همان امام زاده بيغرت است ، وآيا ما خودمان مرد نداريم ؟ كه در انتظار مردان  ديگرى هستيم ؟ 
 اگر اين جناب رياست بر گوزيده تازه جان سالم از دست آقا حاج آقا جرج  بدر برد من اسمم ر ا  ميگذارم زردك على وِرجه ، بيهود ه در انتظار چراغ سبز ننشينيد چراغها همه قرمزند  و زرد  و.....  خلاصه من زياد حرف  ميزنم  ممكن است روزى منهم مانند آن خانم كه در مجله تايم حرف زد به تير غيب گرفتار بشوم اما حرف را بايد گفت ، خيال نكنند همه ما  دوراز جان  شما يك پارچه الا غيم ،
آه امريكاى خوب ودوست داشتنى ، چه سرنوشتى دارى ! بهتراست رنگ. كاخ را تيز عوض منند مثلا رنگ قرمز ، بنظر شما  بهترنيست ،خوب ، اينرا ديگربايد از بى بى سكينه پرسيد هرچه باشد او چند لباس از من وشما بيشتر پاره كرده است ، 
به اميد روزي، كه ماهم روز شكر گذارى داشته باشيم ، دستهايمان  بالا رو به أسمان برده از خداى ناديدنى تشكر كنيم كه سر انجام بما هم كمى نان داد ، بابا كه آبها را  فروخت زمينها راهم فروخت ، حد اقل آب باريكى در  جوى زندگى ما روان باشد آمين يا رب العالمين . پايان 
يك روز سرد بارانى ، با تن تب دار ، ثرياخانم .