نماز شام غریبانه چوگریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم ........حافظ...
این صدای یک زن مغرور ایرانی نیست بلکه مویه های است که برای از دست رفتن سر زمینش میکند ،
سی وهشت سال تمام نشستند ، نوشتند ، یاد بود برپا کردند ، شعر خواندند ، حال کردند ، اما برج اجل همچنان بر سر جای خودش پا برجاست وماشین های آدمکشی همچنان مشغولند وبه دنبال تغذیه میچرخند .
من ، نه صدای ایرانم ، نه صدای ملتی ، من فریاد خودمرا دارم فریادی که حقیقی است واز درون سینه ام برمیخیزد بی هیچ چشم داشتی ویا در نظر گرفتن منافع ، خورده بورژواهای شهرستانی همچنام بمدد پروژه های ممالک بزرگ دارند رشد میکنند و حاشیه نشینان بر طولشان افزدوده میشود .
فلان مردک دهاتی از گوشه دهات که برای گوسفندانش هی هی میکرد اکنون درون یک قصر باتغییر شکل وتغییر ماهیت بهمراه چند ترانه آبکی واشعار خنک وبی نمک در سوز وگذار یک معشوق خیالی مشهور شده . سرمان باید گرم باشد ، نباید مردم را نومید کرد باید به آنها کمی هم آرامش داد حال بورژوای کلاسیک رو به فناست وفعل وانفعالاتی که صورت گرفته است بنفع همان دول است که خوب مینوشند وخوب میپوشند وکارخانهایشان همچنان درحال تولید تا مصرف است ، مهم نیست که چه چیزی را عرضه میکنند پادوهایشان خوب راهرا میدانند ، حال آلمان بزرگ چون با ترکیه درافتاد نسل کشی ارامنه را به رخ دنیا میکشد اما هیچکس نیست نسل کشی ملت ایران را ببیند ویا بفهمد ویا بشناسد چون ایرانیان خود پرده دری را دوست میدارند خود خودشانرا خواهند کشت .
درحال حاضر موقعیت آلمان با توجه به این پدیده های تازه سخت پیچیده است برای دیدن خودشان نیزدچار مشگل شده اند با هجوم بی رویه پناهندگانیرا که دعوت کرده اند حال باید شکمها سیر شوند ، این گروه هرکدام ایده ولوژی خودرا دارند ، یا کمونیستند "هنوز" یا اوامانیسم ویا بی تفاوت در اردوگاهها با نان وسیب زمینی وآب فعلا زنده اند ، چند نفری هم کیف به دست تابلت به دست مثلا در لباس حمایت ازآنها یک خیابان را تا آخر طی میکنند ودوباره برمیگردند تا عکس وتفصیلاتشان روی رسانه ها جای بگیرد ونامی به یادگار بگذارند ، پناهندگان همچنان توهین میشنوند ، تحقیر میشوند وکسی هم نیست ، درحال حاضر مانند ماهی درون قوط کنسرو برای سرو بعدی در انبارها جای دارند .میل ندارم فاشیزم المانرا به میان بکشم ومیل ندارم مسری بودن این بیماری را به کشورهایی که درجنگ جهانی دوم متفق آلمان بوده اند مانند فرانکو وموسولینی بمیان بیاورم ، هنوز آن دود از سر آنها بلندمیشود وهنوز ما با آنکه هویت وتابعیت واقعی خودرا ازدست داده ایم بازهم درمیان انها یک اجنبی وخارجی هستیم که داریم نان آنهارا میخوریم واز بهداشت مجانی آنها استفاده میکنیم ، درون مطب دکترها با تحقیر وتوهین روبرو هستیم همه جا نمیتوانیم صورتحساب آورده های خودرا به مردم این سر زمین نشان بدهیم وبگوییم که ما ( نه باقایق بلکه با هواپیمای بویینگ ) باین خراب شده آمدیم .
یهودیان به راحتی زندگی میکنند ، عیسویان ازهر نوع آن مورد لطف ومهربانی میباشند ، ما ؟؟؟ گمان نکنم درون همان زندان همیشگی که نامش یک آپارتمان است دورخودمان میچرخیم ودر رستورنها باید خیلی مودب وسانتیمنتال شراب را بنوشیم تا آنها متوجه شوند که ما ( تروریست ) نیستیم ، هنگامیکه از گذشته سخن میرانیم " آهان ، شاه ، ثریا ؟ نه ؟ نه بیشتر چیزی نمیدانند ثریا هم برای عیاشیها وخرج کردن پولهای باد آورده اش در جنوب این کشور مشهورشد ، آها " فرح دیبا" هه هه تاجگذاری بسبک ناپلئون وژوزفین درمیان یک ملت بدبخت وفقیر !! نه نه ، فریادمیکشم ما ازشما ثروتمندتر وبا فرهنگ .... اینجا میمانم کدام فرهنگ ؟ اینها چیزی وکسی را نمیشناسند ، کسی حافظ را به اسپانیایی ترجمه نکرد ، کسی برایشان ازخیام نگفت ، کسی نام شاعران بزرگ ، نقاشانرا برایشان نقل نکرد ، تنها فرش ، خاویار، نفت ، این سه عامل تجاری .
روز گذشته با خودم میکفتم اگر تا دم مرگ هم بروم محال است دست بسوی دکتری دراز کنم ، داروهایمرا هرماه دخترم از داروخانه محل میگیرد خوشبختانه چند ویتامین است وقرص فشار خون واسپری برای آسم نه بیشتر .با آنکه بیمه شخصی دارم اما هنوز مورد لطف دکترهای بیمه نیز قرار نگرفته ام !! مراکشیها ازما خوشبخترند ، چون همه زمینهایشانرا تمیز میکنند !!
آن مسیحیت مهربان در این سر زمین بخاک سپرده شده است ، اگر وارد یک کلیسا بشوی هزاران چشم ناگهان بتو دوخته میشود واگر روی یک نیمکت شش نفره بنشینی هیچکس کنارت نخواهد نشست ، اگر چه ساعتها بایستند ، واین شانس بزرگ ماست که درجنوب هستیم در مرکز وکاتالونیا که ابدا پاسخ سلامرا راهم نمیدهند ، مگر توریست باشی وکارت امریکن اکسپرس را رو کنی .....درغیر انصورت یا پناهنده سیاسی ویا دزد زمان شاه هستی نه بیشتر !!!!!.
این صدای ایران است که نیمه جان فریاد میکشد ؛،نه صدای جمهوری اسلامی .
جمهوری اینجا جاه ومقامی دارد !!! هرچه باشد اینها هم انقلابیون درمیانشان بوده وشاعرانی که هنوز کمونیست ویا آنارشیزم هستند . وهنوز میانشان تجارت رواج دارد ، مجاهدین انبارهای خودرا دارند ، جمهوری هم انبارهای خود را اما با فرق بسیار. .پایان
ثریا / اسپانیا / " لب پرچین" ..
شنبه 03/09/ 2016 میلادی /.
.