دوشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۵

کودتا ها !

من چندان اهل سیاست نیستم وکمتر گرد آن میکردم، سیاست درس دارد ، دوره دارد وباید سیاسی باشی ودرس آنراخوانده باشی تا بتوانی اظهار نظر کنی ، بعلاوه گاهی نباید درمورد بعضی از اشخاص حرف زد ویا نامشانرا برد ( فورا ترا به بیداگاه میکشند)  روز گذشته دخترم از من پرسید :
چرا اینهمه برای نیس ومردم آن همه اشک میریزند اما بچه های سوریه وعراق وغیره را نادیده میگیرند ؟
در جوابش گفتم " آنجا جنگ است  واین جا در نیس یک جنایت بود ،  بعلاوه  ما دراین سوی آبها هستیم واین سورا مبینیم ، از آنجا تنها میشنویم ، دو سر زمین برای منافع خود  خاور میانه را به آتش کشیده اند وتوله هایی را که بر سر کار گذاشته اند هرکدام لج بازتر از یک بچه لوس میباشند  ،  
وامروز خودم بیاد  » ترکیه« وکودتای بی ثمر آن افتادم " یک خمینی دیگر در تبعید نشسته ومردمرا تحریک میکند ، اما ارتش ایستاد ،  ارتشی که دردنیا در رده هشتم قرار دارد درمقابل کودتاچیان ایستاد فریب گل میخک را نخورد ! ارتش ایران سومین ارتش پرقدرت دنیا بود اما فورا پاهایشرا ا زهم باز کرد وگل میخک را برسینه نشاند وجای تیر را معلوم ساخت ، من علاقه ای به جناب اردوخان ندارم ومیلی هم ندارم وارد دنیا کثیف سیاست شوم اینجا ایستادگی بعضی از مردم وارتش برایم جالب است . تازه پی بردم که ( این فیس تایم چه معجزه ها میکند ومن همچنان آنرا بیکار گذاشته ام ) چون اردوغان از فیس تایم توانست با ملتش درتماس باشد !!!
شب گذشته برنامه وکلیپ تازه ای از آخرین برگی را که سرکارخانم گوگوش رو کردند دیدم ( ترانه بهشت ) که به همجنس بازان تعلق داشت ، همه استخونداران ودست اندر کاران یکصدا هورا کشیدن وآفرین گفتند ! بقیه اش بمن مربوط نیست اما هنر خانم گوگوش وایستاد گیش درمقابل هر وسوسه وهر سخنی برایم جالب است نسل سوم است که دارد صدای اورا میشنود واو میداند که درکجا چکار بکند .وحتما نسل چهارم هم با او همراه خواهد شد . او دریک مرز بی تفاوتی ایستاده است قبلا اوروی صحنه میگریست اما امروز گریه هم نمیکند او زنی خوشبخت است ومن فکر میکنم  زمانیکه فردی خوشبخت نگاهش به جنبه های  وحشتانک یک اجتماع میافتد  وچشم دیدن جنبه های خوب را ندارد باید عکس العملی نشان دهد ، او در هر زمینه ای نشان داد که موفق است وشانس هم با او یاری میکرد ،  اگر کسی را دیگر به دردش نمیخورد دور میانداخت ، زندگی نامه اش نشان میدهد که این زن سالهای  سال بر ای بقاء خویش تلاش کرد وایستاد وهنوز هم میایستد ، چرا ما باید به جنبه های بد او بنگریم ، شاید در واقع او هم مانند بسیاری از زنان با بیماریها ومشگلاتی  دست بگریبان باشد ، همه چیز را نمیتوان از ظاهر قضاوت کرد ، او آخرین برگ برنده خودرا بر زمین انداخت با اطمینان اینکه  سر انجام برنده اوخواهد بود .
هیچکس نمیتواند به اثری که او بجای میگذارد ایرادی بگیرد چرا که ممکن است  چیزی بگوید که عده بیشماری را مورد اهانت قرار دهد .
بهر روی این دنیای امروز ماست وبقول مادرجان مرحومم » هرکه دانست ، توانست « حال من دراین  گوشه بنشینم واراجیفی را از سر بیکاری سر هم بکنم ، بی هیچ هوس ویا امیدی که روزی آنها به دردکسی خواهد خورد ، شاید روزی آنها هما مانند ( خاطرات آن فرانک!) از زیر خروارها خاک بیرون آمدندوکسی که بتواندزبان مرا بفهمد آنهارا بخواند واگر توفیقی داشته باشد وکسی بجای مانده باشد تبلیغاتی انجام دهد درآن زمان دیگر من نیستم برایم هم مهم نیست که کجای دنیا ودرکنار چه کسانی ایستاده باشم .
آنچهرا که مربوط بخودم میباشد از هزار صافی رد کرده ام   وبقیه را به دست آتش سپردم ، تاریخ یک سر زمین را ، وسرگذشت یک همشهری را !چون آدمهای گذشته یا رفته اندیا پیر شده اند ، شکل زندگیها عوض شده مردم حوصله خواندن مقاله های بلند را ندارند همه چیز باید سریع اتفاق بیفتد : خوب آخرش چی میشه ؟ همه به آخر نگاه میکنند بعضی ها شروع را هم نمیبیند ویا میل ندارند ببیند /
دنیای غریبی است عزیزم ، دنیایی که من تازه آنرا شناخته ام درحالیکه همیشه همین بود وهست واگر بمب اتمی بگذارد باز همین خواهد بود تنها زمان ومکان عوض میشود ومردم جدیدی خواهند آمد ، بشر اسیر زمان ومکان است . 
با سپاس از همه شما خوانندگان عزیزی که هر صبح جای پاهایتانرا میبینم . درودم را بپذیرید /.
" گر برکنم  دل زتو و بردارم  از تو مهر "
" آن مهر  بر که افکنم وآن دل کجا برم "      کمال خجندی
پایان /
18/7/2016 میلادی / ساعت 05 /07" دقیقه صبح رو دوشنبه .