پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۲

خانه خالی

آن خانه سپید بزرگ ، که بر شش ستون تنهایی خویش

ایستاده بود

آن خانه بزرگ سپید که درانتهای کوچه بود

آن خانه که برتارک تاریخ ما جای داشت

آن خانه که همه طوفانهارا درو کرد

آن خانه که عشق از پنجره هایش گریخت

او که مقهور تقدیر وتاریخ بود

آن خانه که فصلهارا حساب شده

دراعماق قلب خویش میشمرد

آن خانه که با حوصله صبوری مارا تحمل میکرد

آن خانه که شقایق وگل سرخ در باغچه اش روییده بود

آن خانه که مجذوب عشق بود

درآن خانه تو بودی ، من بودم وما بودیم

آن خانه درکجای این جهان قراردارد؟-

-----------------------------کودکان گرسنه امروز ، ازجیب پدرخود

خاطرات قدیمی را میدزند ونام جدیدی برآن میگذارند.

ثریا ایرانمنش /اسپانیا/

 

هیچ نظری موجود نیست: