جمعه، آبان ۱۰، ۱۳۹۲

مردگان

امروز همه ارواح ومردگان آزادند ، چه آنهاییکه بیگناه بخاک رفتند وچه آنهاییکه گناهکار بودند ، امروز روز جشن گل فروشیهاست ! ومانند هرسنتی دیگر تنها یک روز به چیزی یا کسی اختصاص دارد  ؟! .

دوشمع یکی برای پدرم ودیگری را برای مادرم روشن کردم ودرکنارشان نشستم یکی را هنگامیکه هنوز خیلی کوچک بودم ازدست دادم ودیگری را زمانیکه هیچگاه نتوانستم بر بالینش بنشینم گور آنها وتربت پاکشان را نیز گم کرده ام حال تنها به همین دوشمع دلبسته وبرای روح آنها دعا میخوانم .

از دوران کودکیم که با پدر در دامنه طبیعت میرفتم وهر گل وسبزه ای را میبوییدم ومشام جانمرا زنده نگاه میداشتم سالها گذشته دیگر هیچگاه نتوانستم آن بوی خوش طبیعت را احساس کنم دیگر وجود خورشید وبوی سبزه ها برایم محسوس نبودند آنهارا میدیدم بی آنکه وجودشانرا احساس کنم شاید میبایست خیلی از طبیعت دور میشدم تا آنرا ببینم  اما من تا آن زمان خود طبیعت بودم امروز دیگر هیچ احساسی ندارم وهیچ لذتی از گردش درطبیعت بمن دست نمیدهد هرچه هست بوی ( داروی شیمیایی) وبوی گند زباله است .

میل ندارم دریک وضع غمزده بسر برم اما یک حالت بی تفاوتی بمن دست داده است که کمی غم افزا ست  خیلی کم غذا میخورم وکم میخوابم بعضی اوقات بی دلیل یا بادلیل گریه میکنم .

هنگامیکه یک انسان خوشبخت ناگهان شروع به دیدن جنبه های زشت ووحشتناک زندگی میکند کم کم چشم از دیدن چیزهای خوب دور میشود واحساس نیز به دنبال چشم گم میشود .

من تنها درتمام عمرم یکبار عاشق شدم وتنها برای همان عشق سالها گریستم وخودرا به آتش انداختم بقیه هرچه بود بازی بود .

امروز از دیدن آنچه که مرا آنچنان بیخود ساخته بود دچار تهوع میشوم .آیا هرگز قبل ازاین نمیدانستم که مردم دنیا چگونه اند ، آیا نمیدانستم که دروجود خیلی ها شرارت وجنون موج میزند وجزیی از خونشان است ؟ آیا نمیدانستم که درنیا مردمی گرسنه هم وجود دارند ؟  آیا نمیدانستم که آن خوی وحشی گری وخون آشامی وخصلت بد بشر در فراسوی طبیعتش جای دارد ؟ .

امروز برای همه رفتگان طلب آمرزش میکنم وامید آنرا دارم که گناهکارن نیز به لعنت ابدی گرفتار شوند ! .....آ.......مین ! .

ثریا ایرانمنش .اسپانیا . 2013/11/1 میلادی / ( اول نوامبر روزمردگان ! ) .

هیچ نظری موجود نیست: