سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۸

یورش

این مردان وزنانی که امروز نا امید وساده دلانه بسوی مرگ میروند

میدانند که اجدادشان قرن ها بیش از اندازه رنج برده اند وامروزنمیدانند

چگونه رفتار کنند چه بسا درروح عده ای از آنها یک زخم عمیق نهفته

باشد آنها بگونه ای تن به مرگ میسپارند که باعث آزار دیگری نشوند

این مردم قرن ها بادرونشان سر وکار داشته اند امروز به چنان اوجی

از نفرت رسیده اند که نه دوست میشناسند ونه دشمن ، تنها مشت های

گره کرده شان را برای پدید آوردن یک دگرگونی به آسمان میفرستند

دگر گونی که آنرا هم به درستی نمی شناسندتنها میخواهند آزاد زنده بمانند

رودر روئیی با این مردم یک شوخی شوم وبیرحمانه است آنها مقاومت

نشان میدهند چیزی ندارند که از دست بدهند تنها خاکشان را زیر پاهای

ناتوانشان احساس میکنند ، وروباهان سیاست این را بخوبی میدانند !

ومیدانند چگونه بی آنکه از بدبختیهای آنها بکاهند بران میافزایند .

اما یک چیز را نمیدانند ، نسل جوان بیدار شده وازا سفا لت وبتون

وخون گذشته وباید مالیاتی را که پدرانشان پرداخت کرده اند پس بگیرند

این خشم دیوانه وار امروز نیست  دیگر نگاهی هم بسوی بشر دوستی

این کهنه لغت ازمد افتاده نمیکنند دیگر درمسابقه های از پیش شکل -

گرفته فرهنگی وادبستانی هنری وادبی وشب شعر نمیروند ، امروز آنها

با غولان طرفند  ولالایی خواند ن برای غول مسخره است .

این غولان از زنان بشدت بیزارند  وبه آنها مانند یک موجود جهنمی

نگاه میکنند درحالیکه در قرون گذشته از زمان فیثاغورت تا آمدن 

پیروان مذهب  درهمه جا زنان درکار واندیشه ها با حقوق برابر مردان

پذیرفته شده بودند ، این مردان خدا بودند که از آنها ترسیدند وجدایی را

سبب شدند این مردان خدا زیر دامن هر زنی یک جهنم میدیدند واز آن

فرار میکردند وجدایی رابر فرق سر آنها نشاندند.

هفدهم دیماه نزدیک است وزنان از بند رسته میدانند که  با طناب

وریسمان دیگر ی به چاه ویل سرنگون نخواهند شد .

با مید پیروزی سر زمین ایران وپیروزی نور بر تاریکی ها ......

ثریا.اسپانیا .......در بستر بیماری !

..........................................................

 

هیچ نظری موجود نیست: