ساحل شب در سکوتی وهم خیز / تکیه درآغوش دریا داده بود
چون تنی همگونه یک یاس سپید/ عکس مه بر روی آب افتاده بود
ساحل آنشب با تنی سوزان وخشک / خفته بود آرام درآغوش شب
مرغ طوفان میسرود آهنگ عشق / بوسه میزد بر لب خاموش شب
اختران آسمان ، چشمک زنان / رنگها بر روی دریا میزدند
هر طرف مرغان به آهنگ نسیم / مست ورقصان تن به دریامیزدند
*******************
دور ، آنجا دردل دریای ژرف/ دیدم آن ماه شناگر را درآب
تا ببینم پیکر عریان وی / سوی دریا رونهادم باشتاب
بر لب ساحل دوچشمم خیره ماند / برتنی روشنتراز سنگ بلور
گشت از آن پیکر چون ماهتاب / پهنه دریا مرا دریا ی نور
ناگهان موجی زدو درهم شکست / نقش مه بر سینه ی بحر کبود
عاقبت دیدم درآن دریای ژررف
بود عکس ماه وماه من نبود !
********************
شعر : عبلداله الفت
ثریا ایرانمش /اسپانیا / مالاگا / سه شنبه 2013/12/13 میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر