پنجشنبه، دی ۱۶، ۱۳۹۵

ما و...حسرت ها

یکی را عسس بر ستون بسته بود 
 همه شب  پریشان وزار وخسته بود ......" سعدی"

ونیز به زیر آب فرو میرود ، ایران  پنج قسمت خواهد شد و واجازه برگذاری  یادبود پوران فرخ را ندادند تنها درمسجد !!
وچه بسا اجازه دفن اوراهم نداده باشند ، پهلوانان چرم پوشیده با هیکلهای باد کرده گرد گورها میچرخند .... 
پوران کم کسی نبود بزرگتر از خواهرش فروغ بود هم از نظر علم ودانش وهم اینکه خواهر بزرگ بود ، زنی فرهیخته ، برای بقای فرهنگ ایران زحمت بسیار کشیده برای بچه ها کتابها نوشته وبرنامه های تلویزونی وکتابهایی ترجمه شده ، بیصدا رفت اما واما آن آکله که چادر بسرانداخت ودست هیولارا بوسید هنوز سرور سروران است همسر جلال آغا را میگویم !

امروز صبح میل نداشتم از تخت بیرون بیایم ، چیزی مرا عذاب میدا د، چه چیزی ؟ اخبار شنیده شده بالا ؟ ونیز بمن مربوط نیست  ایران هم بمن مربوط نیست  روی فرش ایران گندم کاشته وسبز کرده وبه نمایش گذاشته اند ، فرش امروز ایران لیاقتش همین است که روی آن علف بکارند ، چه چیزی مرا رنج میداد ، ویا میدهد ؟ .

روز گذشته با خستگی تمام خودمرا ببازار کشیدم تا کادو برای روز ( شاهان) نوه ها بخرم نیمی را  کریسمس داده بودم  وبه نیم دیگر گفتم  هدایای شما روز شاهان !! در کنار کیک روسکون ؟! 
برای یکی ساعت خرید م دیگری اسباب بازی مورد علاقه اش را وسومی همانکه دوست داشت . یک چای دریکی از کافه ها نوشیدم بخانه برگشتم جعبه تخم مرغیرا که خریده بودم یکی شکسته بود آنرا پختم وخوردم بعنوان شام !! سفیده وزرده  یکرنگ بودند ساخت کارخانه چین یا اسراییل !! ویا ژاپن ؟ 

به او زنگ زدم که روز شاهان بچه هارا بیاور تا هدایای آنهارا بدهم با تغیر وعصبانیت گفت چه کسی بتو گفته بود برایشان کادو بخری  تو که هدایای آنهارا دادی !! چرا اینهمه پولهایت را خرج میکنی ؟!!.

هیچ نگفتم گوشی را قطع کردم وهدیه هارا به درون گنجینه انداختم  براری روزهای دگر ! چقدر این روزها ( این پول ) مهم است !! من پول را برای کی وکجا میخواهم ؟ هر صبح یک دانه موی سفیدم روی این تابلت مینشیند وبمن یاد آوری میکند که پاییز هم تمام شد وارد زمستان شدی وکم کم باید رخت سفر را آماده کنی  پول به چه دردمن میخورد زمانیکه نمیدانم با آن چه باید بکنم تنها شادیم خرید هدیه برای دیگران است ، درگذشته حتی فرش هم کادو دادم !!  فرشی که روی آن علف سبز نمیکردند ، حال دراین گوشه نشسته بقول رندی " جیک جیک " میکنم روزی این جیک جیک ها تبدیل به فریاد خواهند شد وسیلاب طغیان خواهد کرد .

[ونیز ]به زیر آب رفته نیمی از آن ویران شده تاریخ باید ویران شود هنگامیکه میبینی در کشور عربی جشن های سالیانه سال نوی مسیحی را بر پا میدارند وفشفشه به هوا میفرستند باید بدانی که تنها یک جشن  ویک عید دردنیا باقی خواهد ماند ویک مذهب !!
وروزیکه آن نمایش ویرانی برج های دوقلورا به دنیا نشان داند کسی نفهمید تنها یک فیلم تخیلی بوده است آن ساختمانها قبلا بیمه شده وسپس با دینامیت سیم کشی شده بودند وبه زمین فرو رفتند بقیه عروسکهایی بودند که از پنجره به پایین پرتا ب میکردند ، درعین حال اعلام جنگ اقتصادی بود و...کسی نفهمید چگونه یک طیاره زپرتی آن غولها را از پا میاندازد ودر پنتاگون  هم بجایی میخورد که پرونده های مخفی درآنجا زیر بتونها پنهان بودند ، نه کسی نفهمید ، همه سرشان به سریال فرندز گرم بود به "راس " بدبخت که میخواست معلوماتش را نشان بدهد وومورد تمسخر دیگران قرار میگرفت واینجا بود که فهمیدیم فرش عقل وشعور از زیر پای مردم کشیده شده است .وامروزهم  با باسن بانوی مکرمه خانم "کیم قارداشیان " !!!

(ایران پنج تکه خواهد شد )، خوب تازه برمیگردد به دوران اولیه  خان خانی خود وملوک الطوایفی ،  برای چه غصه بخورم  هنگامیکه هیچ پیوند وپیوستگی بین ایرانیان نیست وتنها بخودشان میاندیشند وبه دمی که درآنند ، اقوامی مختلف با یک زبان مشترک ناقص دورهم گرده آمده اند وحال باید برگردند به اصل خود ! . بمن چه مربوط است ، یادگار من از ایران یک انگشتانه بود که آنهم ته نداشت ! سوراخ بود . 

آن ساحل نشینان شا د وبی غم چه خبر از دلهای سوخته دارند ؟ 
من دراین شهر تاریک  ویران شده  از فتنه روزگار  مانند همان مردی هستم که برستون بسته شده قدرت فریاد هم ندارم  از روز ازل مرا بر ستون بستند  نه از روزگار پیشین دلخوشی دارم ونه از امروز وفردایم نمیدانم چه خواهد شد .

خسته ام ، خسته ، مانند سنگی که سیلاب از روی آن میگذرد تنها ذرات وجودم ساییده میشوند  وفریادم درگلو میماند ،  چرا که روزیکه میتوانستم ندانستم وامروز که میدانم نمیتوانم .پایان 
ثریا ایرانمنش " لب پرچین "
05/01/2017 میلادی/.
اسپانیا