سه‌شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۹۵

قمر درعقرب!

شمع همچنان میسوزد بیاد عباس  کیا رستمی ، ومن دراین فکرم که جلبکها وریشه های خار همچنان دور پر وپاهای ما میپیچند  واز خون ما تغذیه میکنند اما  اجل ناگهان دستش را دراز میکند وبهترین  میوه را از درخت زندگی میکند ومیبلعد ، 
امروز روی یوتیوپ دیدم مردکی دهاتی مانند کدخدای ده ما ، نشسته  واظهار فضل یا فضولات میکند ، درباره فالنامه وپیشگویی شاه نعمت اله ولی اما انهارا بنوعی وصل میکند به فاطمه زهرا همچنین ( بانوی فاطیما) پاترون پرتغال را نیز روح حضرت فاطمه مینامد  ، اوف که دیگر بالا آوردم ، خوب شد فال نامه وپیشگویی شاه نعمت اله را دارم وباید بعرض این آخوند مکلا برسانم مردک دیوانه فاطمه زهرا ی شما هزارو چهار صد سال پیش بود حال به تبعیت از روح مسیحیان روح اورا درون  بانوی فاطیماا که تنها یکصد وپنجاه سال است آنهم بمدد قصر واتیکان وسایرین که از حماقت من وتو استفاده کرده اند وآنرادر شهرکی بنام  شهر فاطیما درپرتغال بنا داشته اند تو داری آن دورا یعنی هرسه را بهم میچسپانی ، نام تلویزن هم ( دور ) یعنی گوهر وجواهر صدف !!!
نه عزیزم کور خواندی هنوز هستند کسانی که  بقول آن آقای دانا بتو رودست بزنند ، بانو فاطیما یک موسسه ای دارد برای بچه های فلج وناتوانان در سرتا سر دنیای مسیحیت بخصوص در امریکای جنوبی حال ناگهان سر از صحرای کربلا درآورد وهمه الهاماترا که بوسیله جبرییل براو وارد میشد به علی میگفت او مینوشت  برای امروز ما!!! این جبرییل خسته نشد اینهمه پیک آورد وبرد؟ .
نه ، این یکی را  دیگر نمیتوانید صاحب شوید ، آن چرندیاتی را هم که بهم میبافی  از روی نوشته های ( ایلیوماتییها) یا همان مثلث معروف کپیه برداری کردی آنهم بطور ناشیانه ،  مردم بیکار وبیعار هم گوسفند وار مینشینند وباین اراجیف گوش میدهند .

امروز باز روی یوتیوپ  صدای بانویی بسیارخوش آهنگ را شنیدم که از قول تقی تفضلی برادر بزرگ محمود تفضلی که روزی درپاریس چندی با صادق هدایت بوده چیزهایی را نقل میکرد ، میدانم که تقی تفضلی دستی به ساز داشت وروزهای آخر عمرش در کمبریج مشغول تفسیر ( منطق الطیر ) عطار بود وگاهی هم چند شاگرد میگرفت ودرسی به آنها میدا دبا مرحوم پروفسور (پیتر ایوری )شرق شناس وایران شناس معروف دوستی داشت ، ایوری هم مشمغول ترجمه خیام وحافظ بود او استاد ادبیات  فارسی پسر بزرگ من در دانشگاه کمبریج بود گاهی همه باتفاق تقی تفضلی شامی درخانه ما صرف میکردند  ویا ما بخانه تقی خان میرفتیم ، تنها بود همسرش را طلاق گفته گویا چند پسر هم داشت من از کودکی با این خانواده دوست بودم محمود شاهد عقد من بود مسعوده دختر جهانگیر تفضلی همکلاسم بود ، همه رفته اند یادشان مانده ودلم میخواست بدانم چه کسی این خاطره را با آن صدای دلپذیر ضبط کرده بود؟  امروز تلویزوین خفه خون گرفته وبیصدا شده تنها تصویر دارد !! هوا هم بشدت داغ است ، منهم غصه دار وغمگینم .باین میگویند : قمر درعقرب !!!پایان 
همان سه شنبه