عباس هم رفت درست در ماه تولدش ، در ماه ژوئن و در ماه تير ، بموقع هم رفت ، پاريس رفتن او بى علت نبود او هميشه از خاكش حرف ميزد ميل نداشت نهالى در خاك ديگران بكذارد ميدانست ميوه اش تلخ است ،ناگوار است ، اما براى مردن خود آنجا را انتخاب كرد ، حال بايد ديد سر دمداران دين وايمان چگونه جنازه اورا بخاك ميسپارند ؟ آيا دعوا بين لأتها وعربده جوهاى اسلام نما و بين هنرمندان هميشه در صحنه وآنهاييكه واقعا به عباس احترام داشتند واورا ستايش ميكردند وبه كارش ارج ميگذارند ، چگونه خواهد كذشت ؟
آيا بهتر نبود در رودخانه سن ، با ساير ماهيهاى درونش ميبوست ، او كه خوب ميدانست خاك ايران در حال حاضر آلوده به هزاران سم ناشى از ريختن زهر افعى هاست وهيچ نهالى نميرويد و هيچ درختى شكو فه نميدهد وهيچ شكوفه اى تبديل به ميوه نخواهد شد ،ً
روانت شاد ، تولدت مبارك ، خانه جديدت هم مبارك ،
سه روز عزاى عمومى براى تو در خلوتم اعلام داشتم ، سه روزى كه عيد ديگران است ، من رخت عزا ميشوم ، ث