سر باز ، با اسلحه سنگین خود جلوی اوایستاد وگفت :
از امروز ما فرمانروای این سر زمین بزرگ هستیم ، گذ شت آنروزی
که پا دشاه شما آزادنه سلطنت میکرد ورسم ورسوم این سرزمین را
نگاه میداشت وبسرعت داشت پیشرفت میکرد ، از امروز ما مالک این
اراضی هستیم وبرای رسیدن به مقصود خود راههای طولانی را طی
کرده ایم به همراه برادران و... باربران .
درا ین سر زمین طلا زیاد است ، جنگلهای انبوه وگوسفندانی که پشم
آنها بسیار مرغوب است ، معادن زیر زمینی وکوههای سر بفلک
رسیده ، زمینهای دست نخورده وآن قله بلند که همیشه از برف پوشیده
شده است ، شهر ها ودهاتی که بوسیله جاده ها بهم پیوند خوردند وشاه
شما آنهارا ساخت ، پلهای محکمی که به یکدیگر مرتبطند وباغهای شما
با گلهای خوشبو ومعطر ، درختان سرو بلند وجویبارها وزنان ودختران
زیبای شما همه را ما طالبیم ، از امروز آن ( بت ) شما شکسته خواهد
شدوبجایشاین ( کلمه ) را میگذاریم ، همه دنیای معتقدات شمارا ما
لگد مال خواهیم کرد، هوای تاریخ را ازسرتان بیرون میکنیم ،
به زودی زبان ومذهب وهمچنین خواندن ونوشتن !!! از آن زبان را
بشما یاد خواهیم داد .
او ، آن پیر مرد !رو به سر باز کرد وگفت :
شما میخواهید بما خواندن ونوشتن یاد بدهید ؟ ما آنرا از قبل میدانستیم
دستش را جلوی سرباز گرفت وگفت اگر راست میگویی ، این را
بخوان ، سرباز گفت من خواندن ونوشتن نمیدانم آنهم به زبان شما ،
پیرمرد بخوبی میدانست که این سر باز مزدور از قبیله ای دیگر
خریداری شده وبرای چپاوول سر زمین اجدادی او اجیر گشته
است ، بنا بر این سرش را تکان داد وگفت :
ببین ، روی یک یک انگشتان من کلمه ( خدا ) نوشته شده است وتو
حالا آمده ای زیر همین نام میخواهی طلاها وهستی مارا ببری ؟
آن طلاها نامش اشک خورشید است که از نیاکان ما از قرنهای قبل
بما رسیده است ما یک خورشید بزرگ داریم که خدای ماست ،
از زمانهای خیلی قدیم ما فرزندان سالم وبرومندی با کمک همان
خورشید ببار آوردیم ،ما زمینهایمانرا شخم زدیم ، بذردر آنها کاشتیم
پل ساختیم ، جاده هارا هموار کردیم وهمان خورشید نگهدار شاهان
ما بود ؛ غنمیت ما ودارایمان همان عشق است وچیزی بنام غیرت ،
آن طلاهاییکه تو دیدی اشک همان خورشید است حال اگر میل به
چیپاوول و بردن آنها داری ترا به خزانه میبرم ونشانت میدهم ،
پیر مرد باسرباز رفت ، خزانه خالی بود وتنها برق خورشید بردیوار
میتابید واز پیر مرد خبری نبود.
ثریا /اسپانیا / بمناسبت نزدیکی شب یلدا !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر