مویه کن سرزمین من ؛ مویه کن
" زمانیکه ترس بر ملتی حکومت میکند ؛کیست که بتواند از سرزمین محبوب خود لذتی ببرد "
» آلن پیتون «
سرزمین رویایی آ لن پیتون سرانجام به آزادی رسید ؟! یا نرسید نمیدانم .
اما ما روزی یک نمایش کوچکی در محل فرهنگی سرزمینمان ترتیب
دادیم که بازیکنان آن عبارت بودند از :
فرشتگان آهنی سرزمین یخ ؛
مردان رشید چین سرخ
احزاب ک . م. ل. ه
برنامه ریزان بازوی راست وچپ خطه آذرا بادگان
و حامیان بزرگ خلق نادان که همه در خواب خرگوشی بسر میبردند .
ما به تماشا نشستیم ؛ تا پرده سوم هم تمام شد؛ لکن بازگیران هنوز در
صحنه ببازی خود ادامه میدا دند ؛ تماچیان برصندلیها میخکوب ؛
سپس هرکدام به طرفی خزیدند ؛ عده ای به روی صحنه رفتند
وبا بازیگران همراه شدند ؛ آوخ ... چه نمایش چندش آوری ؛
عده ایکه بازی کردن رابلد نبودند زیر چرخهای ارابه حامل لباسها ونقابها ی
بازیگران کشته شدند .
نیمی به سوراخ موشی پناه برده بانتظار یک معجزه بزرگ نشستند ونیم دیگر
همچنان مات ومبهوت باین خیمه شب بازی طولانی مینگریستند و گویی باور
نمیکردند ویا میپنداشتند که دچار کابوس شده اند .
پرتا پ شدگان پیر شدند ؛ سالخوردگان دنیارا با حسرت گذشته ترک گفتند ؛
کودکان تازه متولد شده از شنیدن نام کشک ورب انار آب دها نشان سرازیر
میشد .
قوطی های محتوی خورشهای مطلوب وخوشمزه بادمجان ؛ فسنجان ؛ کشک
بادمجان ؛ قورمه سبزی " جان " محصول کارخانه جات مشهور میم . ران
و میم . نان وتافتون برشته ولواش نازک ودکه کبابی با عرق وپاچه ولوبیا
راه افتاد .
کهن سالان به دنبال یک لانه بودند تا باسن بزرگ خودرا درآن جای بدهند
واز مغازه های سمعک فروشی به عینک فروشی بروند تا فراموش کنند که
روزی سرزمینی ( محبوب ) داشتند .
مویه کن سرزمین محبوب من ؛ مویه کن ؛
واین هنوز پایان راه نیست ؛
خورشید بر زمین میتابد
وآنهاییکه بازی را بلدند از آن بهره وقوت میگیرند
وتنها ( ترس) برای ما میماند , ترسی ناخود آگاه که برجسم وجان فرزندان
به دنیا نیامده ما هم اثر خواهد گذاشت .
مویه کن سرزمین من ؛ مویه کن
.............
فرشتگان فرود آمدند
ورشته تسبیح گسست
گمان مبر که این خلق نادان
بپذیرد فریب این شیاطین را
با نعره های خشم
مگذار که زمان بکام این سیه دلان
بماند
مانند یک شمع بسوز
درخشان باش
بشیوه نو اختران باش
اگر چه ( جهان پیر است بی بنیاد)
تو جوان باش
ای ستاره خاموش
نگاه کن که رنگ جهان دگرگون است
سرود رزمیان خاموش شد
وآنها درازای نا ن
جانشان را در باتلاقها میبخشند
وبجای آ نها که پیروزی را به دست میاورند
کیسه های سنگین زبا له
دریک خط مستقیم
آواز میخوانند و.....
مدال ها برسینه آنها نصب میشود
وجانباختگان در گورهای ناشناخته
پنهان میشو ند .
غریو شادی خاموش شد
وزمان .....
دیگر زمانی نیست
ثریا اسپانیا
تقدیم به : عمو محمود