جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۵

نسب و نسبت ها

 

چند سالی پس از انقلاب اسلامی ک همه از جوش و خروش افتاده بودند عده ای بر آن شدند که علاقۀ خود را از گذشته نبریده و با خاطرات خوب خود آنهارا به تاریخ گره زده  و به آذین آن بپردازند و افتخارکنند.  این یک امر بسیار طبیعی ویک نیاز شدید روحی است که ملتی میل دارد که هویت تاریخی خودرا نگاه داشته وبه آن احترم گذارد.  در این بین عده ای هم بر آن شدند که یک شجره نامه ونسب نامۀ تاریخی درست کنند و در عالم آوارگی به آن افتخار کنند.

 

این نسب نامه نویسی و شجره نامه ها اکثرا به خانواده های قاجارمرتبط می شد (و یا می شود).  همگی از اولادان بلا فصل آن خاندانند، در حالیکه در گذشته خاندان قاجار خود را نوادۀ چنگیز مغول می دانستند و این درست نبود چرا که مغولان مغول بودند وقاجاریه (ترکمن)، چنانکه خاندان صفویه

هم خودرا اولاد بنی هاشم وپیامبر میدانستند در حالیکه جد آن بزرگواران (فیروز خان زرین کلا) آذربایجانی بود؛ آنها نه شیخ بودند ونه سید ونه عرب و مذهبشان حنفی بود.

 

سپس کار این نسب نامه چی ها به میراث پدری کشید و آنچه که در طول این سالها از برکت (واردات وصادرات) و خرید وفروش و سایر کالاها !!!! بود آنرا میراث پدری دانستند که با (همت عالی) توانستند آن ثروت ومیراث را بیرون آورده و در سرزمین های بیگانه کیا وبیائی بر پاکنند.

عده ای خل وضع هم - مانند حقیر- نشستند وسر در تاریخ فرو بردند و کتاب و شعر خواندند و بامید آن بودند که چیزی از این کاوشگری به دست آ ورند! 

 

لا جرم قافله رفت وآنها درخواب گران خیمه زدند و در نیمۀ راه (تاریخ) با پاهای خسته فرو ماندند. 

بهر روی دم زدن از زبان گذشتگان لذتی دارد که هرکسی را بر این هنر وقوف نیست.

 

نه از این نمد کلاهی

نه از این کله مله شد

همه قصیده ما بعد

به وبه وبه شد

 

چو غنچه گر فرو بسته است کار جهان

تو همچو باد بهاری گره گشا می باش

 

 جمعه

هیچ نظری موجود نیست: