دوشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۵

 

تکه تکه های خودم – قسمت اول

 

این نوشته ها فقط درباره خودم هستند، نه یادداشتهای روزانه  و نه یادداشتهایی از روی نوشته دیگران.  این برگها  قلمی شده فقط من هستند، منکه شفاهی بودم  وحالا کتبی شدم.    ثریا

 

انسان اگر از نزدیک خود را بشناسد، می تواند زندگیش را به نحو مطلوبی بگذراند مشروط براینکه بخود دروغ نگوید و به راستی ودرستی درون خویش را کشف کند.  این من هستم که به صدای بلند نقل میشود، شاید خواننده نیابم اما خودم میدانم که تا چه حد با خود رو راست بوده ام.

 

گاهی بد نیست که انسان خودش را عریان ببیند. حد اقل اینکه با وجدان خود در جدال نیست و شب سر آرام بر زمین میگذارد.  اگر من امروز در باره خود می نویسم، برای آن است که کسی مرا به درستی نشناخته و کسی هم در باره من چیزی ننوشته و یا نخواهد نوشت، حد اقل اینکه ممکن است نکته هایی در این نوشته ها پیدا شوند که به درد کس دیگری نیز بخورد. سعی میکنم که پر نویسی نکنم و اوقات خود وسایرین را پر ضایع نسازم و بیشتر از آنچه که مربوط بمن وروح من است استفاده ننمایم.

 

من در زندگیم زیاد خوانده ام و بسیاری از گذشتگان را شناختم، اما امروز بیشتر از دو یا سه نفر را نمیتوانم نام ببرم.  نمیخواهم بگویم که همه کارها بی ارج بوده اما به درد من نخورده. چیزهایی نوشته شده که من خود می دانستم و یا حس می کردم.  امروز حتی نام آن چند نفری را هم که میشناختم از یاد برده ام.

 

همه دنباله روی یکدیگر بوده اند. همه از هم تقلید میکردند. بعضی ها در پیروی از این تقلید راهی درست پیدا کرده وبه دنبال هدف رفته اند، عده ای هم عمرشان کفاف نداده در میان راه گم شدند، و کسانی هم به بیراهه رفتند و عده بیشماری را هم مانند گله گوسفند به دنبال خود کشاندند.

 

راه روح بس دشوار و ناهموار است و گام نهادن در آن بیش از آنچه که به نظر می آید سخت است.  رسوخ در اعماق روح و چیره شدن بر آن تارهای ظریف امری است فوق العاده سخت واحتیاج به تلاش فراوان دارد.

 

با این حساب مجبوریم  که از بعضی کارها ی روزانه و تلاش معاش بازمانیم.  درحالیکه در دنیایی زندگی میکنیم که باید تلاش فراوانی بخرج داده و هر روز آماده جنگ با مشتی ارواح مرده و یا پلید در جدال و کشمکش باشیم.

 

دنباله دارد

هیچ نظری موجود نیست: