یك جمعه غمگین
عزیز دیروز ، با یكی از دوستان مشترك كه تو هم با او اشنا
هستی ، تلفنی گفتگوئی داشتیم ، فهمیدم كه فعلا تاج روی
سر توست ،تو در حال حاضر حاكم بر همه تالارها و هنرسراها
میباشی ،و ........ هنوز نمیدانم كه چه تعهدی سپرده ای و به چه
بهائی بفروش رفتی ،به چه قیمتی ترا خریدند، ایا بغیر از جیره
چیز دیگری هم بتو میدهند .
ایا بغیر از ان خانه « اجاره ای كه در ان سكونت داری » بهای
دیگری در برابر این “ بردگی “ دریافت میكنی .
چه كسی ترا خرید ، و چه قیمتی پرداخت كه از قیمت عشق من
بالاتر بود .
تاج بر سرت مبارك باد ،و امپراطوری هنر از ان تو ،
چه فرق میكند كه تو برای فلان شیخ عرب بنوازی یا پر نس
عربستان و یا ان “ ملای “ لبنانی انها نیز همینقدر از ساز
تو میفهمند كه ان “ عرب “ بادیه نشینن.
گمان كنم شاید روزی ملت ما ترا ببخشد فقط بخاطر هنرت .
دلم سوخت كه ترا نیز مانند هویتم ازمن دزدیدند .
دل من خیلی سوخت .
سرزمین ناكجا اباد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر