یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۳

یك جمعه غمگین

عزیز دیروز ، با یكی از دوستان مشترك كه تو هم با او اشنا

هستی ، تلفنی گفتگوئی داشتیم ، فهمیدم كه فعلا تاج روی

سر توست ،تو در حال حاضر حاكم بر همه تالارها و هنرسراها

میباشی ،و ........ هنوز نمیدانم كه چه تعهدی سپرده ای و به چه

بهائی بفروش رفتی ،به چه قیمتی ترا خریدند، ایا بغیر از جیره

چیز دیگری هم بتو میدهند .

ایا بغیر از ان خانه « اجاره ای كه در ان سكونت داری » بهای

دیگری در برابر این “ بردگی “ دریافت میكنی .

چه كسی ترا خرید ، و چه قیمتی پرداخت كه از قیمت عشق من

بالاتر بود .

تاج بر سرت مبارك باد ،و امپراطوری هنر از ان تو ،

چه فرق میكند كه تو برای فلان شیخ عرب بنوازی یا پر نس

عربستان و یا ان “ ملای “ لبنانی انها نیز همینقدر از ساز

تو میفهمند كه ان “ عرب “ بادیه نشینن.

گمان كنم شاید روزی ملت ما ترا ببخشد فقط بخاطر هنرت .

دلم سوخت كه ترا نیز مانند هویتم ازمن دزدیدند .

دل من خیلی سوخت .

سرزمین ناكجا اباد


هیچ نظری موجود نیست: