بر ای نیكول \ ماكسیم \ رایان
بر ا یتا ن چشمه ا ی از اب زلال
در میا ن شهری غرق شده
در زیر پر تو افتاب و شنها ی نرم
بستر ی خواهم سا خت
من نخو اهم گذاشت كه شما
قلبی را كه با یك میله داغ
سوراخ شده ، تماشا كنید
چشمه رویاها سرازیر خو اهند شد
و شما گر سنگی را فراموش
خواهید كرد .
كودكی و شادیها ی انرا
به چشمه سار خواهید برد
و در میان جو شش ان كه از
عشق لبریز است
از یاد میبر ید همه درد مرا
در میان رشته ای سبز بافته شده
از علفها ی جوان
پیكر خود را به دست اب خواهید
داد
تا شما را نوازش كند
اب را در یابید و لذت ببر ید
خزه ها را فراموش كنید
نگذارید به دور پاهای شما
بپیچند!
روحتان را از هجوم خزه ها
رها سازید
و نگاه كنید به كسی ،
به اخرین كسی كه ر پشت سر شما رنج برد
تقدیم به همه عزیزانم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر