جمعه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۳

بر ای نیكول \ ماكسیم \ رایان

بر ا یتا ن چشمه ا ی از اب زلال

در میا ن شهری غرق شده

در زیر پر تو افتاب و شنها ی نرم

بستر ی خواهم سا خت

من نخو اهم گذاشت كه شما

قلبی را كه با یك میله داغ

سوراخ شده ، تماشا كنید

چشمه رویاها سرازیر خو اهند شد

و شما گر سنگی را فراموش

خواهید كرد .

كودكی و شادیها ی انرا

به چشمه سار خواهید برد

و در میان جو شش ان كه از

عشق لبریز است

از یاد میبر ید همه درد مرا

در میان رشته ای سبز بافته شده

از علفها ی جوان

پیكر خود را به دست اب خواهید

داد

تا شما را نوازش كند

اب را در یابید و لذت ببر ید

خزه ها را فراموش كنید

نگذارید به دور پاهای شما

بپیچند!

روحتان را از هجوم خزه ها

رها سازید

و نگاه كنید به كسی ،

به اخرین كسی كه ر پشت سر شما رنج برد

تقدیم به همه عزیزانم





هیچ نظری موجود نیست: