ایران دیروز وایران امروز
دکتر گیرشمن در کتاب معروف خود زیر عنوان ایران از آغاز تا اسلام می گوید: نفوذ ایران در کشورهای دیگر و تأثیر ایرانیان بر اقوام شرق و غرب کاملا آشکار است. نتیجه ایکه مؤلف این کتاب در پایان گرفته خلاصه ای است از تاریخ چهار هزار سالۀ ایران و نشیب و فراز و ترفی و انحطاط و بطور کلی فلسفۀ ایران پیش از اسلام است.
حال اگر امروز آقای گیرشمن زنده بود و وضع ایرانیان امروزی را می دید لابد در کتاب دیگری از تأثیر افوام دیگر بر ایرانیان و فرهنگ این فوم می نوشت. یک نگاه کوتاه و اجمالی به ترکیۀ امروز و پایداری و ایستادگی آنها ثابت می کند که هر ملتی سعی دارد روز بروز پیشرفت کرده و به دنیای جدیدی برسد، درحالیکه در ایران ملت هرروز به عقب نگاه میکند؛ گویا که از جلو رفتن واهمه دارد.
جامعۀ ایرانی در گذشته اگر در ظاهر به غرب نزدیکتر بود اما از لحاظ روحی به سنن خود وفادار ماند. ملتی که توانست تمدنهای عظیم و دشتهای پهناور و دو شط را از آن خود بکند امروز هر چه را که داشته از دست داده است.
ملتی که پس از فتح مقدونیه تحت نفوذ غرب قرار گرفته و تا حدود زیادی در تمدن خارجی غوطه ورشد ولی معهذا ایرانی باقی ماند.
ملتی که در برابر هجوم های ترک و عرب و مغول نه تنها توانست نیروی ادامه زندگی خود را حفظ نماید بلکه توانست این مهاجمین را نیز در خود جذب کند.
امروز چه بر سر این ملت آمده؟ چرا به جایی رسیده که هیچ از آنچه که در خود جمع داشت از میان رفت و امروز چند فبیله که تنها وجه اشتراک آنها زبان فارسی است گرد هم جمع شده و درمانده اند که به کدامین سو نظر کند.
روزهای این مردم چگونه می گذرد؟ یا در پشت صف های طویل، یا در راهروی های اداره ها و یا در محراب و مسجد و یا.... عمر جوانان به بطالت می گذرد. خانواده ها امنیت چندانی ندارند و زندگی آنچنان بر این ملت تنگ شده که هر روز می خواهند به جایی فرار کنند و همۀ نیرو و انرژی خود را برای دیگران صرف نمایند چرا که در سرزمین خودشان فرصتی برای سازندگی ندارند.