عبادت من
چگونه به خدا بیاویزم ؟
تا به نماز دیگر بایستم
به آن لحظه معمود
که باید سلام گفت
و چه هنگام , موقع بدرود است ؟
قلب زمینی ام
در دل آسمانها
وروح آسمانیم
در روی زمین
به سکون مینشیند
همه چیز در من گسترده است
هیچ انعکاسی ؛ از هیچ آیه ای
در دلم پرتوی نمی افکند
من دردرهایم را چو پیچک یک
جنگل سبزو خرم
به همراه آیه ی عشق
بر صفحه دلم
نشانده ام
ای بپا خواستگان روی فرش زمین
که همانند شماره های بی نام
چون بره های بیزبان
درپگاهان
بانتظار انعکاس پرتو خدا وند گار
خم شده اید
از چشمه جوشان جان خویش
پرتوی بگیرید
شما که درپستوی شکسته یک
زورق بی بادبان نشسته اید.
......
ثریا / اسپانیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر