جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶


W. B. YEATS -ويليام باتلر ييتز

دو شعر

اگرچه از باران

در زير درختی شكسته پناه می ‌جويم

صندلی من نزديك‌ترين صندلی به آتش بود

در هر محفلی كه از عشق يا سياست سخن می ‌رفت

پيش از آن كه زمان مرا زير و رو كند

اگر چه جوانان ديگر بار

برای شورش‌های تازه تفنگ می ‌سازند

و شيطانك‌های ديوانه

تا سر حد توان به خشم آمده‌اند

فكر من يكسره مشغول زمان است

كه مرا زير و رو كرد

هيچ زنی نيست كه رويش را

به سوی درختی شكسته برگرداند

با اين حال هنوز ياد من

سرشار از زيبارويانی است كه عاشق‌شان بودم

تف می ‌كنم در چهرۀ زمان

كه مرا زير و رو كرد

ترجمه از عليرضا آبيز

* * *

قايقی خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از اين خاك غريب ....

سهراب سپهری

بی گمان خواهم رفت،

و در آن خشکی مهجور در آب

كلبه ای می سازم از گل رس، از تركه

نه رديف لوبيا خواهم كاشت

نيز كندوی عسل خواهم داشت

و در آن خرمی بيشه ی پروزوز زنبورعسل زندگی خواهم كرد

مگر آرام بيابد دل من

آری آرامش دل قطره چكان می آيد

چكد از چادر گريان سحر آرامش

به زمینی كه در آن زنجره ها می خوانند

نيم شب هست در آنجا پر سوسوی ستاره، ظهر، ارغوانی سوزان،

و غروب، پر ز پرواز و پر سهره و مرغان كتان

بی گمان خواهم رفت، چون كه هر روز هر شب می شنوم

آب درياچه كه آهسته در ساحل را می کوبد

و من اينجا اما، به عبث مانده ام و كنج خيابان با من

من در اعماق دلم زمزمه اش می شنوم

ترجمه: علیرضا مهدی پور

هیچ نظری موجود نیست: