شنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۵

ادیان

 

اگر بخواهیم  بزرگی دینی را با تعداد پیروانش براورد کنیم بنا براین یک زرتشتی حق ندارد امروز از دین خود دم بزند، زیرا مریدان دین زرتشت در سراسر جهان از حدود چند صد هزارنفر تجاوز نمی کنند.  و این در حالی است که دین زرتشت خود سنگ تمام گذاشته و برروی کلیه مشکلات بشر انگشت نهاده است و یکایک را بنحوی با مفهوم (خدا) پیوند داده.  در قسمت دهم یستای بیست و شش  چنین گفته:

 

فروهرهای مردان پاک را می ستائیم

فروهرهای زنان پاک را می ستائیم

فروهرهای نیک وپاک را از (کیومرث) تا (یسوشیانت) گرامی می داریم.

 

دین زرتشت برخلاف سایر ادیان مخصوص یک قوم ویا یک طایفه نیست.  اهورا مزدا با فراعنۀ مصر دشمنی ندارد و باقوم بنی اسرائیل به کینه بر نمی خیزد.

 

فروهرهای مردان پاکدامن ایران زمین را می ستائیم

فروهرهای زنان پاکدامن ایران زمین را می ستائیم

فروهرهای پاکدامن توران زمین را می ستائیم

فروهرهای مردان وزنان پاک دامن همۀ ممالک را می ستائیم

این زمین را می ستائیم و آن آسمان ا می ستائیم و آنچه خوب در میان آنهاست گرامی می داریم و آنچه برازندۀ ستایش و شایستۀ نیایش و در خور پرستش است می ستائیم.

روانهای مردان و زنان پارسا را درهرجایی که تولد یافته واز وجدان پاک و نیکی وپیروزی برخوردارند ویا برخوردار خواهند شد، می ستائیم.

 

ازآنچه که در بالا ذکر شد می توان دید که این دین آثار عدالت در سطح جهانی را برای بشریت خواسته است.  پارسا پارسا ست، چه در ایران زمین وچه در بلخ یا شوشتر.  تمایز وتکامل خاصی که دین زرتشت پیدا کرد عبارت بود از یکنوع شر وپلیدی در وجود بشر و یا خارج از روح آدمی که بعد ها به آن نام اهریمن داده شد.  در همۀ ادیان میتوان این نمود را یافت و در بین همۀ مفاهیم اخلاقی انسان می توان شرو بدی وخوبی را نشان کرد.

 

روان آدمی یک دنیای ناشناخته و پر ابهام است.  در یکی از کتابهای روانشناسی (روانکاوی بالینی جدید) خواندم که: در جنگ جهانی یک سرباز آمریکایی برای آنکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند به پای خود تیری شلیک کرد.  او را به بیمارستان برده و تحت مداوا قرار دادند ولی زخم او التیمام پیدا نکرد.  اورا به آمریکا برگردانده ودر بیمارستان نظامی بستری کردند.  زخم او وخیم تر شده و هیچ دارویی به آن کارگر نمیشد تا جائیکه آن سرباز روزی می خواست پزشک معالجش را بکشد از آنجا که گناه خوب نشدن بیماریش را به گردن پزشک می گذاشت.  در حالیکه گناه درخود او بود و آن احساس شدید گناه که او خودرا مجروح کرده بود نمی گذاشت درد او التیمام یابد.

 

در همین قرن بیست ویکم اکثر کشورها از یک سیاست ناسالم استفاده کرده و باعث کشتار صدهاهزار انسان می شوند.  هیچکدام نمی دانند که گناه درکجای ذهن آنها قرار دارد.  هنوز واقعۀ دردناک جنگهای گذشته بکلی فراموش نشده که نهضت های جدیدی زیر نامهای مختلف (ادیان) سازمان یافته و باعث بوجود آمدن شرارت و دشمنی و کینه میان انسانها شده اند.  آیا زمان آن نرسیده که کمی بخود آئیم و انسانهارا بخود واگذاریم و با زور وشکنجه روح آنان را به یغما نبریم ؟  

 

مأخذ: کتاب سروده های ویشتا از پورداود

هیچ نظری موجود نیست: