چند پاره یادداشت
با چکش نمی شکنم
با قلم تراشیده نمی شوم
بزن مرا، بزن مرا که من
نخواهم مرد.
همچون مرغ آتش که از مرگ خود
زندگی می سازد
و از خاکستر می زاید
من زنده می مانم.
بکش مرا، بکش مرا، که من
از (آن) نخواهم مرد.
٠٠٠٠٠٠
در کدام بیشه جای داری
ای بر دار کشیدۀ بیزبان
به کدام گور خواهی خفت
ای زبان بریدۀ نادان
٠٠٠٠٠
انگلیسیها یک مثل قدیمی دارند که می گوید:
سیاست ما هم مانند نوشیدن چای بعد از ظهر ما می باشد؛ بهترین چای جهان را در بهترین و زیباترین
قوریها دم می کنیم و درشگفت انگیز ترین وشیک ترین فنجانها آنرا می ریزیم، و سپس با اضافه کردن کمی شیر همۀ طعم خوب چای را از بین می بریم.
از گفته های مرحوم (عمو جان)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر