سه‌شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۵

تابستان

 

دیدم اورا، دیدم اورا، ای دریغ

در نگاهش آشنائیها مرده بود

در ته چشمان درد آلود او

شعلۀ عشق و هوس افسرده بود

در نگاه سرد وخاموشش نبود

برق عشقی یا شرار کینه ای

پیش چشمم بود ومن محروم از او

همچو عکسی بود در آیینه ای

زادۀ رویای من بود اینکه رفت

نازنین من چنین بد خو نبود

اینکه خاموش از کنار من گذشت

سایه ی اوبود اما او نبود

 

ع. ورزی

تابستان نود وشش

هیچ نظری موجود نیست: