نادر نادر پور
امروز هفتاد وششمین روز تولد نادر نادر پور ما می باشد. بلی او به همۀ ما تعلق دارد. به همین مناسبت تنها یک قطعه از سرودها او را که پس از شورش وآوارگی سرود در اینجا میاورم:
" مرد می گفت که: خورشید از آن زاویه خواهد تابید
(نقطه ای را با سر انگشت نشان داد)
ما بدان سو نظر افکندیم.
نقطه ای سرخ، در فضای مه آلود شب می سوخت.
مرد می گفت: خورشید از این پس نه همان بادیه پیمای کهنسال است،
بلکه جوانی است سهی قد و میان باریک،
گندمی موی وطلایی چشم
که حریری به صفای نمک ونور به تن دارد
نیمتاجی زده بر گیسو، چون شانه پوپک ها
چکمه ای کرده بپا، سرخ تراز پنجه اردکها،
اسب می راند و از راه نمی ماند،
تا شما را به تما شای جهان خواند.
همه خورشید جوان را به گمان دیدیم، شوق دیدار چنان بود که گرییدیم
گر چه دیدیم که شب یکسره تاریک است،
مرد می گفت که: معجزه نزدیک است!!
ناگهان، برق در آن نقطه موعود، حریق افروخت
گوشه ای از شب تاریک در آن آتش خونین سوخت.
........
پیری از آن شعله برون آمد،
از کلاهی که شباهت به عرقچین لئیمان کلیمی داشت
مویی افشانده بر اطراف سرش چون کاه
در قبایی که تعلق به غلامان قدیمی داشت
پیکر فربه او کوتاه
دیده سرخ بر افروخته اش گریان
پای لنگش چو همان بادیه پیمای کهن، عریان
پنجه سوخنه اش غرقه بخون آمد
همه خورشید دروغین را در نیمه شبان دیدم
شدت گریه چنان بود که خندیدیم."
یاد او همیشه گرامی باد
چهارشنبه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر