سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

چشم من

 

هرچه به اطرافم میگردم تا شاید کتابی پیدا کنم ودر این روزهایی که چشم من میرود تا روشنایی خود را از دست بدهد، بخوانم، دیدم که همه را نقریبا از حفظ هستم.

 

بیادم آمد سالها پیش کتاب نامه های پدری به دخترش تألیف پاندیت نهرو و با ترجمه خوب و رسای زنده یاد محود تفضلی را میخواندم. کتاب را نهرو در زندان برای دختر ش نوشته بود و دریکی از نامه ها ذکر کرده بود که: "زندگی در زندان هم برای خودش فوایدی دارد، زیرا مقداری فرصت وآسایش و هم یکنوع بیعلاقگی به وجود میآورد  ...."

 

وامروز منهم در این زندان  که درب آن باز است، نه دسترسی به کتابی دارم و نه کتابخانه ای و اگر بخواهم چیزی برای آ ینده فرزندان بگذارم، یک عمل گستاخانه و احمقانه میباشد.  کتبی که امروز به دست من می رسند حاوی هیچ مطلب تازه ای نیست و هیچ معلوماتی بما اضافه نمیکند.  مشتی خاطره نویسی که در واقع یکنوع (خود بزرگ نویسی) است  ومشتی اراجیف مربوط به کائنات وخدا وپیامبرانش، و من بناچار می نشینم و هرچه که دل تنگم بخواهد مینویسم، تا آنجائیکه به تریش قبای کسی برنخورد.

 

در این زندان انفرادی بقول (یکنفر) کسی به دیدارم نمیاید، هدایایی نیز برایم نمیفرستند. فقط هوا، فکر، واندیشه و روح است که بمن کمک میکنند تا بدانم هنوز زنده ام.

 

نداشتن فعالیت جسمی نیز موجب فساد افکار واندوه میگردد؛ بیخود نبود که ناپلئون هروز دوازده ساعت سربازان خود را به تمرین ودو و ورزش باز می داشت و اعتقاد او براین بود که نشستن وحرکت نکردن باعث فساد روح و فکر میشود. امروز من ناچارم که بسیاری از تحولات  روحی وجسمی ام را تحمل کنم و دیگر قادر نیستم که مثلا جلوی کهنسالی!! را بگیرم.

 

امروز بیاد کسانی افتادم که دیگر در دنیا نیستند و هیچگاه هم کسی جای آنها را نگرفت. انسانهایی که میشد با آنها نشست و با آنها سخن گفت، آنهم نه از نوع حرفهای امروزی مانند "خانه خریدن! ویلا! بهره بانکی  لباس و عطروکیف وکفش".  و نوعی زندگی که تازگیها شروع شده، ویرانی (فامیلیها وخانواده ها) مردان با مردان وزنان با زنان...

 

دلیر باش: تازمانی که دوچشم وفادار با ما اشک میریزند زندگی به رنج کشیدن میارزد.  بخیز وبا عزمی راسخ نبرد کن،  بی اعتنا به همه وتمام خوشیهای کاذب، بی اعتنا به برد وباخت وبی اعتنا به شکست وپیروزی.  با همه قدرت خود بجنگ.  در دنیا چیزی نیست که بتو تعلق نداشته باشد.  برخیز وبجنگ بی اعتنا به خوشیها وبی اعتنا به دردها.

 

بر خیز.  (آی بچشم، بلند میشوم !!)

 

سه شنبه

هیچ نظری موجود نیست: