سه‌شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۵


لئوناردو داوینچی

این روز ها همه جا صحبت از فیلم وکتابی است بنام ( کد داوینچی ). کلیسای کاتولیک خواندن این کتاب ودیدن فیلم را برای پیراون خود ممنوع ساخته. من چیز زیادی دربارۀ این کتاب و فیلم نشنیده ام و شاید روزی توانستم کتاب را به دست آورده و ( کد ) ! را پیدا کنم. بهر جهت از آنجائیکه ارادت خاصی باین جناب دارم بی مناسبت ندیدم که شمه ای از زندگی اورا در اینجا بیاورم.

لئوناردو داوینچی فرزند نامشروع یک نجیب زاده بود که در ( وینچی ) نزدیک فلورانس در سال هزارو چهار صد وپنجاه و دو میلادی متولد شد. هنگامیکه به سن بلوغ رسید پدرش او نزد یک پیکر تراتش معروف بنام ( آندریا دل و چینو ) فرستاد تا از او تعلیم بگیرد.

او در سال هزارو چهار صدو هشتاد و سه به میلان رفت وسر پرستی املاک دوک ( لوکو وینچو اسفوروزا ) را بعهده گرفت. او نقاشی بی نظیر و پیکر تراشی بی همتا بود و موسیقی را بی نهایت دوست میداشت.

یکی از ارزنده ترین شاهکارهای او شام آخر مسیح میباشد که بر دیوار کلیسای سانتا ماریا ترسیم شده. دراین نقاشی گویا زنی هم کنار عیسی مسیح بوده که آنرا محو کرده اند و فقط دوازده حواری را باقی گذاشته اند.

در سال هزارو پانصد و دو به خدمت ( سزار بورژیا ) رفت و بعنوان مهندس و معمار بزرگی به همۀ شهرهای ایتالیا سفر کرد و آثار ارزنده ای از خود بیادگار گذاشت. شاهکار دیگر او تصویر معروف مونالیزا و یا ( لبخند ژوکوند ) است که آنهم در سال هزار و نهصد و یازده از موزه لوور دزیده و به ایتالیا برگشت داده شد و بعد ها معلوم گردید که یک ایتالیایی وطن پرست بخاطر غرور ملی اش دست باین سرقت زده و بدین ترتیب مردم ایتالیا توانستند قبل از آنکه این تابلو به موزه لوور برگردد نقش مونالیزا را ببینند!

داوینچی سالها دراین فکر بود که یک ماشین بسازد تا با آن بتواند در آسمانها پرواز کند. او در سال هزارو پانصد و نوزده و در سن شصت وهفت سالگی دنیا را ترک گفت.

سه شنبه

هیچ نظری موجود نیست: