فکر آرام
یک فکر آزارام میدهد
بر روی یک تخت مردن
به آهستگی پژمردن، همچو گلهایی
که بادندانهای کرمی پنهان خورده میشوند
به آهستگی نابود شدن همچو یک شمع
در اطاقی خالی ومتروک
خدا چنین مرگی را نصیبم نکند
من چنین مرگی را نمیخواهم
درختی باشم که صائقه اورا میکشد
صخره ای باشم و رعدی که آسمان وزمین را میلرزاند
پرتابم کند و به اعماق دره ها بغلطاند.
شاندور پتوفی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر