سه‌شنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۴

دنباله همان روز
\\\\\من نمیدانم چه نیرویی در روح ما شرقیان وجود دارد
كه همیشه به دروازه رویا میرویم گاهی و در بعضی
موارد در كار هایمان شك داریم اما باز بر اسب خود
مانند دون كیشوت به همراه سانچووخرش بر بال ایمان
راه میافتیم و خستگی هم نمیشناسیم این راهپیمایی های
خستگی ناپذیر در این زمان چه بخواهیم و چه نخواهیم یك
كاربیهوده تلقی میشود ایمان داشتن به عمل خود « نه ان
ایمانی كه با دعا همراه است » یك عمل واقعی است دعا
راهی است كه به وجود و هستی منتهی میشود و این راه
پیمایی فقط پاهها را خسته مینماید بدون انكه مسیر درستی
بیابد ، دنیا عوض شده جلو رفته باید برایش لباس جدیدی
فراهم اورد جهان همه كهنه هها را از هم خواهد گسیخت همه
خدایان همه قوانین و مرز ها را می شكافد و جلو میرود ایا
زمان ان نرسیده كه بلند شویم وسر بر استانه خورشیدبسپاریم
و بین میلیونها ستاره كهكشان از درون خود كمك بگیریم نه
اینكه از باتلاق قدیمی لجن بیرون بكشیم .
انقلا بها تمام شدند پیروز یا شكست خورده چندان راه بجایی
نبردند نگاهی كوتاه به سر زمین مادر انقلاب ووضع اسفناك
او بیاندازیم كه همه روزی عاشقانه انرا دنبال میكردند .
امروز همه انهاییكه پیر شده اند افسوس میخورند كه چرا دیگر
نمیتوانند جبران گذشته را بكنند و جوانانان نیروی چندانی ندارند
كه صائقه وار جلو بروند اما همه به دنبال یك دوران خوب هستند
كدام دوران دوران خوب همین است كه ما خودمان میسازیم و یا
ویران میكنیم دورانی كه در ان زحمت میكشیم و ان زحمات هستند
كه دوران ما را میسازند در انسوی رویا چیزی نیست فقط تاریكی
و یا چیزی است كه ما نمیدانیم .
ان راه باریكی را كه مرشدان ما قبلا بما اموختند كمكم فرو میریزد
مقصد نهایی همان اندیشه ها هستند كه با عمل توام میباشند .
بیاد بیاوریم كه این صلیب سنگین را بایدتابه اخر بر دوش بكشیم
و گفته ان مرد خدارا بیادبیاوریم كه از سنگینی صلیبب بزیر فرو
نشدبلكه از فشار درد بشریت از پا در امد .
\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\

هیچ نظری موجود نیست: